چه کردی، انتظار، ای انتظار لاله گون، با من؟
که اینسان همسفر شد جای دل یک لُجّه خون بامن
F313
این انتظار ...
چشم گریز جادّه به پایان نمیرسد
دستم به دستهای تو آسان نمیرسد
اینجا کجاست؛ تیرهترین چهرۀ زمین
اینجا که هیچ تشنه به باران نمیرسد
آقا! کدام جمعه دلت سبز میشود
خون شد دلم ز درد و به درمان نمیرسد
احساس میکنم که تب اوج در من است
این انتظار تلخ به پایان نمیرسد
پر میزنم به سمت صمیمیترین عروج
دستم چرا به دست شهیدان نمیرسد
قربانعلی عالیزاده
S
آتش گرفتم از تب عشق تو، سوختم
ای کرده سوز هجر تو خاکسترم بیا
F313
گر از دیار یار ما عبور میکنی پرسشی نما
بگو که: ای بهار کی ظهور میکنی؟
F313
حال و روز من بد است، خستهام از این زمین
F313
کجا دست نجاتی هست جز دست پناه تو؟
F313
تو اینجا بامنی امّا نگاهم سخت نابیناست
F313
کجاست مرهم این زخم، زخم کاری ما؟
F313
یک عمر میزبان غمت بودهام، تو هم
یک شب به میهمانی چشم ترم بیا
F313
کجایی ای ستون آسمانها تکیهگاه تو
زمین و عرش و فرش و کهکشانها خاک راه تو
F313