بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اشتیاق اطلسی‌ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب اشتیاق اطلسی‌ها

بریده‌هایی از کتاب اشتیاق اطلسی‌ها

امتیاز:
۵.۰از ۶ رأی
۵٫۰
(۶)
دلم قرار نمی گیرد از فغان، بی تو سپند وار زکف داده ام عنان، بی تو ز تلخکامی دوران نشد دلم فارغ زجام عشق لبی تر نکرد جان، بی تو چو آسمان مه آلوده‌ام زتنگدلی پر است سینه ام از انده گران، بی تو نسیم صبح نمی‌آورد ترانۀ شوق سر بهار ندارند بلبلان، بی تو لب از حکایت شب‌های تار می‌بندم اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو
مادربزرگ علی💝
اگر از من بپرسی؛ اگر از شعرهایم بپرسی؛ اگر از این لاله‌های شعله‌ور در باد بپرسی؛ اگر از این پرنده‌های خیس بی‌آشیان بپرسی؛ خواهی دید که اینهمه نگاه نگران تو را بیهوده آه نمی‌کشند. با دست‌های آفتابی‌ات بیا و شب‌های خاموش خاک را ستاره باران کن.
مادربزرگ علی💝
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها
F313
من آوارۀ ناکجـایی‌ترین ردّ پایم چه بی انتهایم من امشب، چه بی انتهایم
F313
آن قیام بزرگ، رستاخیز بی‌ظهور تو کی وقوع کند بوی گل‌های دوستی باید در مشام جهان شیوع کند تنگ شد عرصه بر جهان ای کاش منتقم، کار را شروع کند تا جهان با اصول انسانی حُسن تأکید در فروع کند آن که خورشید آرزوی شماست شاید این روزها، طلوع کند محمّدجواد محبّت
مادربزرگ علی💝
دلم گرفته از اینجا چقدر تکراری‌ست
F313
مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید حافظ شیرازی
دختر دریا
ناگهان نام تو در شعرم نقش می‌بندد
F313
ای روز بازگشت تو، آغاز عیدها
F313
بازآ! که از فراق تو ای غایب از نظر! دامن ز خون دیده چو دریای گوهر است
F313
چه کردی، انتظار، ای انتظار لاله گون، با من؟ که اینسان همسفر شد جای دل یک لُجّه خون بامن
F313
این انتظار ... چشم گریز جادّه به پایان نمی‌رسد دستم به دست‌های تو آسان نمی‌رسد اینجا کجاست؛ تیره‌ترین چهرۀ زمین اینجا که هیچ تشنه به باران نمی‌رسد آقا! کدام جمعه دلت سبز می‌شود خون شد دلم ز درد و به درمان نمی‌رسد احساس می‌کنم که تب اوج در من است این انتظار تلخ به پایان نمی‌رسد پر می‌زنم به سمت صمیمی‌ترین عروج دستم چرا به دست شهیدان نمی‌رسد قربانعلی عالی‌زاده
S
آتش گرفتم از تب عشق تو، سوختم ای کرده سوز هجر تو خاکسترم بیا
F313
گر از دیار یار ما عبور می‌کنی پرسشی نما بگو که: ای بهار کی ظهور می‌کنی؟
F313
حال و روز من بد است، خسته‌ام از این زمین
F313
کجا دست نجاتی هست جز دست پناه تو؟
F313
تو اینجا بامنی امّا نگاهم سخت نابیناست
F313
کجاست مرهم این زخم، زخم کاری ما؟
F313
یک عمر میزبان غمت بوده‌ام، تو هم یک شب به میهمانی چشم ترم بیا
F313
کجایی ای ستون آسمان‌ها تکیه‌گاه تو زمین و عرش و فرش و کهکشان‌ها خاک راه تو
F313

حجم

۱۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۳ صفحه

حجم

۱۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۳ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد