بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فیضاً له | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب فیضاً له اثر ناصر فیض

بریده‌هایی از کتاب فیضاً له

نویسنده:ناصر فیض
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۶۶ رأی
۳٫۸
(۶۶)
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به دستش می‌دهم کاری که بار آخرش باشد [بله. به‌هرحال ما هم دست روی دست نمی‌گذاریم.]
Aysan
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند ما با هزار زحمت یک‌جور از آن گذشتیم
ریحانه باقریه
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر لیلی آمد دم در، گفت: «بیا، برق آمد»
سیّد جواد
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی تا خاطرم شود جمع عقل تو نیست کامل
♡sana.m♡
از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر خاک که شد بر سرم، این «کوی» ه تو داری!؟
هانیه سادات
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است یکی همین که به عاشق سبیل می‌آید [همه فرق‌ها را خب نمی‌توان ذکر کرد. مخصوصاً وقتی خانواده اینجا نشسته باشد.]
PARSA
گل در بر و می در کف و معشوق به‌کام است من مانده‌ام اینجا که حلال است؟ حرام است؟ [این «به‌کام» هیچ ربطی به آن «بکام» ندارد. منظور «دیوید» خودمان است.]
PARSA
در دلم بود که با دوست نباشم هرگز چه کنم دختر همسایه ما خوشگل بود [اگر بجای «همسایه ما»، «زن‌دایی من» بود، چه‌بسا مشکل شرعی هم نداشت.]
سیّد جواد
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم چند کفش خوب حتماً با خودت آنجا ببر [چیز خاصی نیست. چون بین راه مسجد فراوان است، کفش لازم می‌شود.]
PARSA
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش گفت: «دنیا شده از مشکل پر، این هم روش» [من از جوانی مشکلاتم را با پیر مغان مطرح می‌کردم.]
Aysan

حجم

۵۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۵۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲,۹۵۰
تومان