- طاقچه
- ادبیات
- طنز
- کتاب فیضاً له
- بریدهها
بریدههایی از کتاب فیضاً له
۳٫۸
(۶۸)
تیری که زدی بر دلم از غمزه، خطا رفت
اما به کس از شرم نگفتم که کجا رفت
[قربان ادبت بروم، ادب از که آموختی بالاخره؟]
Aysan
چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را
ولی از روی پایم خواهشاً بردار دستت را
سیّد جواد
من اگر باده خورم ور نه، چه کارم با کس؟
این کسانند که هی کار به کارم دارند
saaadi_h
داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
صد و یک عیب که شد دلق من از کار افتاد
منتظر
آسایش دو گیتی تفسیرِ این دو حرف است:
تفسیر حرف اول، تفسیر حرف دوم
[لطفاً بدون حرکات موزون بخوانید.]
Autumn
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
من از روی ادب باید دل او را به دست آرم
[نگفتم؟]
سوما
کردم روانه هرچه پسر داشتم به شهر
شاید کز آن میانه یکی کارگر شود
[معلوم است بحران اشتغال از زمان حافظ و بلکه قبلتر بحران بوده است.]
Hossein
تو را که حسنِ خداداده است و حجله بخت
چرا به مهریه کردی شرایطت را سخت؟
[این بیت مربوط به زمانی است که ناز فراوان بود. حالا کاربرد چندانی ندارد.]
سیّد جواد
گر خواستی از آن بو بدتر ندیده باشی
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
[میبینید اینکه نبش قبر در اعتقادات ما منع شده است بیجهت نیست.]
"Shfar"
چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغش
مرا فقط نگرانی ز گشت ارشاد است
|قافیه باران|
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را؟
خودت مقایسه کن کاغذ و مقوا را
[در شرح همین بیت است: میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از اهر تا طالقان است]
Aysan
به آب روشن می عارفی طهارت کرد
و رفتهرفته به این کار زشت عادت کرد
[طهارت خودش کار بسیار پسندیدهای است، اما تصورش نه.]
Aysan
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
لیلی آمد دم در، گفت: «بیا، برق آمد»
[این بیت تنها بیت است در تاریخ ادبیات، که بهوضوح ثابت میکند در دوره لیلی و مجنون برق اختراع شده بوده و خاموشی برق هم ماجرای جدیدی نیست.]
ریحانه باقریه
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به دستش میدهم کاری که بار آخرش باشد
[بله. بههرحال ما هم دست روی دست نمیگذاریم.]
ریحانه باقریه
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
یکی همین که به عاشق سبیل میآید
♡sana.m♡
من شعر فقط گفتهام از باده و افسوس
گل در بر و می در کف دیوید بکام است
♡sana.m♡
گرچه پیرم، تو شبی تنگ در آغوشم گیر
روز بعد از در میخانه گشادی طلبیم
[«گشادی» را با یای نکره، یای وحدت و یای مصدری مجازید بخوانید. اما مسئولیتش با خودتان است.]
PARSA
ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم
فقر و قناعت است که برد آبروی ما
احمد سبحان
مشکل خویش برِ پیر مغان بردم دوش
گفت: «دنیا شده از مشکل پر، این هم روش»
[من از جوانی مشکلاتم را با پیر مغان مطرح میکردم.]
آفتاب
از آن میها که قطعاً میبَرَد زنگِ غم از دلها
الا یا ایها الساقی، أدر کأساً و ناولها
سیّد جواد
حجم
۵۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۵۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۲,۹۵۰
تومان