بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندگی داستانی ای٫ جی فیکری | صفحه ۸۶ | طاقچه
کتاب زندگی داستانی ای. جی فیکری اثر گابریل زوین

بریده‌هایی از کتاب زندگی داستانی ای. جی فیکری

۴٫۲
(۴۴۳)
"دوست داری دوباره همدیگه رو ببینیم؟" یادش می‌آید: قرارشان به سیرک آن‌قدر برایش تازگی داشت که تا مدتی این حقیقت که آن دو هیچ وجه مشترکی با هم نداشتند را از ذهنش دور کرده بود. اما در پایان شام، حقیقت بزرگ‌تری از این ناهماهنگی خودش را آشکار کرد؛ زمانی که برای انتخاب پیش‌غذا به توافق نرسیده بودند. یا حتی وقتی بوید موقع خوردن غذای اصلی اعتراف کرد که به چیزهای قدیمی علاقه ندارد؛ وسایل عتیقه، خانه‌های قدیمی، سگ‌های پیر و سالمندان. با این همه، آملیا تا زمان دِسر به خودش اجازه نداد تصمیم قطعی بگیرد؛ همان وقتی که از او دربارهٔ کتابی پرسیده بود که بیشترین تأثیر را در زندگی‌اش برجا گذاشته بود و بوید پاسخ داده بود بخش دوم کتاب اصول حسابداری. آملیا به‌آرامی به او پاسخ منفی می‌دهد، ترجیح می‌دهد دوباره بوید را نبیند.
زهرا۵۸
عکس‌العمل متفاوتی که موقع دوباره خواندن داستان حس کردم، نشانگر ضرورت مواجههٔ ما با داستان‌ها در زمان مناسب در زندگی‌مان است.
پریسا
"این هراس پنهان که دوست‌داشتنی نیستیم ما را تنها نگه می‌دارد. اما فقط به دلیل این تنهایی فکر می‌کنیم دوست‌داشتنی نیستیم. یک روز، روزی که زمانش را نمی‌دانی، از جاده‌ای گذر خواهی کرد. یک روز، روزی که زمانش را نمی‌دانی، او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگی‌ات طعم عشق را خواهی چشید؛ چون برای اولین بار در زندگی‌ات، حقیقتاً تنها نخواهی بود. تو انتخاب شده‌ای تا تنها نباشی."
esh
نشانگر ضرورت مواجههٔ ما با داستان‌ها در زمان مناسب در زندگی‌مان است. مایا یادت باشد: چیزهایی که ما در بیست سالگی نسبت به آنها عکس‌العمل نشان می‌دهیم، لزوماً همان چیزهایی نیستند که در چهل سالگی به آنها عکس‌العمل نشان می‌دهیم و برعکس. این مسئله در مورد کتاب‌ها و زندگی هم صدق می‌کند.
esh
لازم است این حقیقت آشکار را به تو بگویم که پیش از آنکه تو را ببینم، من هم یک چیز بزرگ باارزش را گم کرده بودم؟
esh
"نه، این عالیه. آشپزخونهٔ من مایهٔ آبروریزیه." او می‌گوید: "آشپزخونه‌ت مثل صحنهٔ ارتکاب جُرمه."
هانا
"اوه، مطمئنم همه‌چی درست می‌شه. (یعنی: ازاونجایی‌که این مشکل من نیست، پس اگه خودم رو خوش‌بین نشون بدم، برام خرجی نداره.
هانا
بابت قبل معذرت می‌خوام؛ وقتی به شما گفتم نقش درجه‌دوم بی‌اهمیتی دارین. بی‌ادبی بود، و خودمون می‌دونیم که من توی داستان بلند افسر لمبیاس، نقش درجه‌دوم و بی‌اهمیت رو دارم؛ یه افسر پلیس بیشتر شبیه یه قهرمان داستانه تا یه کتاب‌فروش. شما، قربان، خودت یه ژانری."
هانا
اِی‌جِی جواب داد: "مردم دوست دارن این حرف رو بزنن، اما حتماً کسی مقصر بوده. خودش مقصر بود. عجب کار احمقانه‌ای! عجب کار ملودراماتیکی! عجب داستان لعنتی دانیل استیلی نیک! اگه این اتفاق یه رمان بود، همین الان دست از خوندنش می‌کشیدم و پرتش می‌کردم بیرون اتاق."
هانا
یه مسابقهٔ دوی استقامته. به‌سختی تا آخرش رو می‌خونی و چاره‌ای نداری جز اینکه بگی ازش خوشت اومده. در غیر این صورت، ناچاری اعتراف کنی هفته‌ها از زندگی‌ت رو به‌خاطر خوندنش تلف کردی
هانا

حجم

۲۰۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۰۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۴۵,۵۰۰
تومان