بیا، عزیز من،
بیا به یکدیگر عشق بورزیم؛
پیش از اینکه دیگر من و تویی وجود نداشته باشد.
رومی
مریم
آدمها دروغهای کسلکنندهای دربارهی سیاست، خدا و عشق میگویند. اگر بخواهی چیزی دربارهی خودِ واقعی کسی بدانی، پاسخ این سؤال کمکت میکند: «کتاب مورد علاقهات چیست؟»
کاربر ۷۱۵۵
از نظر نیک، زندگیِ خواهر بزرگترش درست مثل کتاب چگونه زندگیاش را زندگی نکند، بود. اسمِی دانشکدهاش را به این دلیل که از عکسهای کتابچهی راهنمای آنجا خوشش آمده بود، انتخاب کرده بود. با شوهرش چون در کت و شلوار باشکوه بهنظر میرسید، ازدواج کرده بود. و شغل معلمی را هم به دلیل دیدن فیلمی دربارهی زندگی یک معلمِ الهامبخش آغاز کرده بود.
Johnny
تنهابودن، خیلی بهتر است از بودن با کسی که با او احساسات و علایق مشترکی نداری.
Mähi
ما رمان نیستیم.
ما داستان کوتاه نیستیم.
در این لحظه، زندگیاش بیشتر به داستان کوتاه شبیه است.
در پایان، ما مجموعهداستانیم.
آنقدرها کتاب خوانده است که بداند مجموعهداستانی وجود ندارد که همهی داستانهایش عالی باشد. بعضی از داستانها عالیاند، بعضیها افتضاح. اگر خوششانس باشیم، یک داستان چشمگیر پیدا میکنیم. و در نهایت، آدمها فقط بهترینها را به یاد میآورند و حتی آنها را هم، خیلی طولانی به یاد نخواهند آورد.
نه؛ نه خیلی طولانی.
Johnny
من دوست دارم با آدمهایی که دوست دارن دربارهٔ کتابها حرف بزنن، راجع به کتابها حرف بزنم. من کاغذ رو دوست دارم. حسی که به من میده رو دوست دارم. حسی که بودن یه کتاب توی جیب پشتیم بهم میده رو دوست دارم. بوی کتابِ تازه رو دوست دارم.
ساکورا 桜 サクラ
سختیِ تنها زندگیکردن این است که هر گندی بزند خودش مجبور است آن را تمیز کند.
کاربر ۷۱۵۵
من دوست دارم با آدمهایی که دوست دارن دربارهٔ کتابها حرف بزنن، راجع به کتابها حرف بزنم. من کاغذ رو دوست دارم. حسی که به من میده رو دوست دارم. حسی که بودن یه کتاب توی جیب پشتیم بهم میده رو دوست دارم. بوی کتابِ تازه رو دوست دارم."
mahdanj
«بعضی وقتها، کتابها تا وقت مناسبش سراغ ما نمیان.»
mehrnaz
بیا، عزیز من،
بیا به یکدیگر عشق بورزیم؛
پیش از اینکه دیگر من و تویی وجود نداشته باشد.
رومی
سپیده