بریدههایی از کتاب مغزی که خود را تغییر میدهد
۳٫۸
(۴۲)
دکتر کارانسکی نگرش فلسفی دارد که آنهم بهگونهای به وی در راه مراقبت از مغزش کمک میکند. او خود را درگیر مسائل بیارزش نمیکند؛ حتی موضوعات کوچک؛ زیرا استرس باعث آزاد شدن گلوکوکورتیکوئید میشود که میتواند باعث نابودی سلولهای هیپوکمپوس شود.
من میگویم: «در مقایسه با بسیاری از افراد دیگر من در شما سطح بسیار پایینتری از اضطراب و نگرانی را میبینم».
-«به نظر من اینگونه بودن برای انسان بسیار مفید است».
-«آیا شما آدم خوشبینی هستید»؟
-«نه خیلی زیاد؛ اما فکر کنم ماهیت پیشامدها را فهمیدهام. خیلی اتفاقات هستند که بر زندگی من تأثیر میگذارند، اما از کنترل من خارجاند. من نمیتوانم این اتفاقات را کنترل کنم، تنها چیزی که میتوانم کنترل کنم واکنش خودم نسبت به آنهاست. من وقتم را صرف چیزهای نگرانکنندهای میکنم که قابل کنترل هستند و میتوانم بر نتیجهی آنها تأثیر بگذارم. این باعث شده که در خود فلسفهای بپرورانم که با کمک آن بتوانم با این موضوعها دستوپنجه نرم کنم».
فاطمه ناجی
به جهان نیامدهایم تا سالم و کامل بمانیم
آمدهایم تا مانند درختان خزان کنیم
درختانی که از پای میافتند
و از ریشههای سترگشان قد میافرازند و زندگی را
از سر میگیرند.
رابرت بلای
Hamideh Rezaee
اکنون ما به این درک رسیدهایم که افکار «غیرمادی» ما نیز دارای نشانههای فیزیکی هستند و اینکه نمیتوانیم آنقدرها مطمئن باشیم که روزی افکار ما با واژههای فیزیکی تعریف نشوند. ما امروز بهروشنی آگاهیم که افکار باعث تغییر در ساختار مغز میشوند و مرز حائلی که روزی دکارت بین مغز و ذهن کشید بهصورت فزایندهای در حال محو شدن است؛ اما چیزی که هنوز روشن نیست و ما باید آنرا بهطور دقیق دریابیم این است که چگونه افکار باعث تغییر در ساختار مغز میشوند.
Mary
ما دیدیم که تصور انجام یک عمل، همان برنامههای حسی و حرکتی مغز را درگیر خود میکند که وقتی واقعاً آنرا انجام میدهیم. مدتهاست که نگاه ما به بخش تخیلی زندگیمان بهصورت ترس همراه با احترام و تقدس است: چیزی باشکوه، یکدست، غیرمادی و اثیری، چیزی جدا افتاده از بخش مادی مغزمان؛ اما حالا دربارهی حدود مرزی بین این دوچندان مطمئن نیستیم.
هر چیزی که بخش «غیرمادی» مغز شما آنرا تصور میکند، یک ردپای مادی از خود باقی میگذارد. هر فکر باعث ایجاد تغییراتی میکروسکوپی در سیناپسهای مغزی شما میشود. هر بار که شما فکر میکنید در حال حرکت دادن انگشتان خود بر روی کلیدهای پیانو برای نواختن آن هستید، باعث تغییر در رویانهای زندهی مغز خود میشوید.
این تحقیقات نهتنها جالبتوجه و نویدبخش هستند، بلکه باعث ویران شدن افکار گیجکنندهای میشوند که در نتیجهی نظریات فیلسوف فرانسوی رنه دکارت قرنها سیطره داشتند.
Mary
ظاهراً تئوری اپراتورها از تئوری انتخاب گروه نورونها گرفته شده که در سال ۱۹۸۷ توسط برندهی جایزهی نوبل جرالد اِدِلمَن مطرح شد. این تئوری بر این اساس بود که برای انجام هر فعالیت ذهنی یک گروه از تواناترین نورونها انتخاب میشوند تا آن وظیفه را انجام دهند. در هر شرایطی نوعی رقابت داروینی -عبارت مورد استفادهی جرالد ادلمن، نورون داروینگرا- در بین اپراتورها وجود دارد تا معلوم شود کدامها میتوانند سیگنالهای یک مرحلهی خاص را در شرایط خاص بهصورت کارآمدتر پردازش کنند.
این تئوری باعث ایجاد ارتباطی هوشمندانه بین دو ایده شد. یکی ایدهی موضعی بودن مغز که میگوید هر رویدادی در مغز در یک موقعیت مکانی خاص روی میدهد و دیگری ایدهی نوروپلاستیسیتی که میگوید مغز قدرت تجدید ساختار خود را دارد.
این تئوری این مفهوم را در خود دارد که افراد در حین یادگیری یک مهارت جدید میتوانند اپراتورهایی را به کار گیرند که برای انجام فعالیتهای دیگر اختصاص داده شدهاند و بهاینترتیب قدرت پردازش خود را افزایش دهند. البته این امر در صورتی محقق میشود که آنها بتوانند اپراتوری را که بدان نیاز دارند از انجام وظایف معمولش باز دارند.
Mary
یک اپراتور، پردازشگر مغزی است که بهجای پردازش سیگنالهای یک حس خاص مانند بینایی، بساوایی و یا شنوایی، اطلاعاتی را پردازش میکند که بیشتر مطلق هستند. یک اپراتور اطلاعات فضای سهبعدی را پردازش میکند، دیگری حرکتها را و دیگری اَشکال را. روابط سهبعدی، حرکتها و اشکال اطلاعاتی هستند که توسط چندین حس ما پردازش میشوند. ما تفاوتها در فضای سهبعدی را هم میبینیم و هم احساس میکنیم -اینکه مثلاً دست یک نفر چقدر بزرگ است- به همین ترتیب ما انواع حرکتها و اشکال را هم میبینیم و هم احساس میکنیم. تعداد کم اپراتورها ممکن است برای پردازش سیگنالهای یک حس مناسب باشد (برای مثال، اپراتور رنگ) اما اپراتورهای فضای سهبعدی، حرکت و شکل سیگنالهای بیش از یک حس را پردازش میکنند.
اپراتور از طریق رقابت انتخاب میشود.
Mary
«درواقع سازماندهی مغز ما بر اساس کار سیستمهایی نیست که هر یک بعد خاص حسی را پردازش میکنند. سازماندهی مغز ما بر اساس کار یک سری از اپراتورهای خاص است».
Mary
مغز انسان قادر است با چنین سرعت زیادی اقدام به تجدید سازمان خود کند؛ زیرا بخشهای متمایز مغز لزوماً برای پردازش سیگنالهای خاص حسی نیستند. ما میتوانیم از قسمتهای مختلف مغزمان برای انجام وظایف متنوعی استفاده کنیم و عموماً اینکار را هم میکنیم.
Mary
واقعیت این است که ما تمایل داریم باور کنیم که عمل و تصور دو مفهوم جدا از هماند و از قوانین جداگانهای متابعت میکنند اما این تحقیقات «تصوری» نشان داد که تا چه اندازه فکر و عمل ما درهمتنیده هستند
Mary
اسکنهای مغزی نشان دادهاند که در تصور انجام یک عمل و انجام عمل بهصورت واقعی بسیاری از بخشهای مشترک در ذهن فعال میشوند. این دلیلی است برای اینکه چرا تجسم فکری میتواند باعث اجرای بهتر شود.
Mary
تمرین فکری و در کنار آن حداقلی از یک تمرین عملی، روشی کاملاً مؤثر برای یادگیری یک مهارت عملی است.
Mary
«ساختاری که با آن فکر میکنیم با وجود بعضی محدودیتها انعطافپذیر است و با انجام تمرینهای مغزی بهخوبی جهتگیری شده، قابلیت کمالپذیری را دارد».
Mary
این زمان تمرین برای کسانی که میخواستند خط بریل را یاد بگیرند شش ماه بود. تفاوت مابین جمعه و دوشنبه احتمالاً دلیلی است برای اینکه چرا «لاکپشتواران» که ظاهراً در یادگیری یک مهارت کند عمل میکنند آنرا بهتر از دوستان «خرگوشوار» خود یاد میگیرند؛ «مطالعات سریعی» که بدون تمرینهای مداوم که لازمهی تثبیت در یادگیری است انجام میشود، لزوماً چیزی به یادگیری این افراد اضافه نمیکند.
Mary
درک این تغییرات لاکپشت-خرگوش مانند در مغزمان به ما کمک میکند که دریابیم چگونه میتوانیم در مهارتهای جدید حقیقتاً استاد شویم. بعد از یک دورهی کوتاه تمرین، هنگامیکه خود را برای امتحان آماده میکنیم، ازآنجاکه احتمالاً در حال تقویت ارتباطات سیناپسی موجود در مغزمان هستیم پیشرفت در آن مهارت کار نسبتاً آسانی است؛ اما ما خیلی سریع آنچه را که یاد گرفتهایم فراموش میکنیم چراکه اینها ارتباطات نورونی هستند که بهآسانی و بهسرعت بهوجود آمده و از بین میروند. حفظ آموختهها و تبدیل آن به یک مهارت همیشگی نیاز به جریان مداوم و آهستهای از کار و تمرین دارد که در طی آن احتمالاً ارتباطات جدید بین مغزی بهوجود میآید. اگر کسی که تحت آموزش است تصور میکند که در یادگیری یک مهارت چندان پیشرفت رو به افزایشی ندارد، یا احساس میکند که حافظهاش خوب کار نمیکند، باید تمرین بر روی این مهارت را آنقدر ادامه دهد تا به «اثرگذاری دوشنبه» برسد.
Mary
از نظر پاسکوال- لئونه نتایج متفاوت برای روزهای جمعه و دوشنبه به این نکته اشاره دارد که فرایند تغییرات پلاستیک در این دو روز با هم فرق دارد. تغییرات سریع روز جمعه باعث تقویت ارتباطات میان سلولی موجود شده و از روی مسیرهایی پرده برمیدارد که بهعلت عدم استفاده پنهان شده بودند. تغییرات آرامتر اما پایدارتر روزهای دوشنبه نشاندهندهی شکلگیری ساختارهایی از نوع جدید و احتمالاً جوانه زدن ارتباطات بین سلولی و سیناپسی جدید است.
Mary
درک این تغییرات لاکپشت-خرگوش مانند در مغزمان به ما کمک میکند که دریابیم چگونه میتوانیم در مهارتهای جدید حقیقتاً استاد شویم. بعد از یک دورهی کوتاه تمرین، هنگامیکه خود را برای امتحان آماده میکنیم، ازآنجاکه احتمالاً در حال تقویت ارتباطات سیناپسی موجود در مغزمان هستیم پیشرفت در آن مهارت کار نسبتاً آسانی است؛ اما ما خیلی سریع آنچه را که یاد گرفتهایم فراموش میکنیم چراکه اینها ارتباطات نورونی هستند که بهآسانی و بهسرعت بهوجود آمده و از بین میروند. حفظ آموختهها و تبدیل آن به یک مهارت همیشگی نیاز به جریان مداوم و آهستهای از کار و تمرین دارد که در طی آن احتمالاً ارتباطات جدید بین مغزی بهوجود میآید.
Mary
خلسه را چه میتوان نامید بهجز بسته شدن دریچههای درد در درون ما؟
Mary
راماچاندران در هند بزرگ شد؛ در محیطی که بسیاری از اجزای آن برای غربیها شگفتآور است، اما برای خود مردم هند اموری عادی قلمداد میشوند. او چیزهای زیادی در مورد مرتاضان هندی میداند؛ کسانی که به استفاده از مراقبه بر رنج و درد غلبه میکنند، با پای برهنه بر روی زغالهای برافروخته راه میروند و یا بر روی سطحی میخدار میخوابند. او دینداران هندی را دیده که در حالت خلسه سوزن در چانهی خود فرو میکنند. این ایده که موجودات زنده دچار تغییر شکل میشوند از سوی آنها کاملاً پذیرفته شده است. اینکه قدرت فکر میتواند بر بدن تأثیر داشته باشد مسلم فرض گرفته میشود و توهمات آنچنان نیروی اساسی هستند که در شکل ربوبی مایا، الهه توهمات جلوه پیدا میکنند. او حسی از شگفتی را از خیابانهای هند گرفته و آنرا در نورولوژی غربی برگردان کرده است. تحقیقات او سؤالاتی را بهوجود میآورد که باعث ممزوج کردن این دو میشود. خلسه را چه میتوان نامید بهجز بسته شدن دریچههای درد در درون ما؟ و او به ما یادآوری میکند که کارهای بزرگ علمی را هنوز میتوان با سادگی هوشمندانه انجام داد.
Mary
با بسط دادن تئوری دریچه، رماچاندران ایدهی بعدی خود را ارائه کرد: اینکه درد یک سیستم پیچیده بوده و تحت کنترل مغزی است که پلاستیک است و قابلیت تغییر دارد. او این مطلب را بدین گونه خلاصه کرده است: «درد صرفاً پاسخی واکنشی به جراحت نیست، بلکه نشانی از ارگانیسم سلامت است». مغز قبل از آنکه باعث برانگیختن درد شود از بسیاری منابع شواهدی را جمعآوری میکند. او همچنین گفته است که: «درد یک توهم است» و اینکه «ذهن ما یک ماشین بالقوه واقعی است» که جهان را به شکلی غیرمستقیم تجربه کرده و آنرا با یک واسطه پردازش کرده، مدلی را در سر میسازد؛ بنابراین درد مانند تصویر بدنی محصول ذهن ماست.
Mary
ملزاک و وال دیدگاه انقلابی دیگری هم داشتند: اینکه سیستم درد شامل اجزایی حرکتی است.
Mary
حجم
۴۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۵۹ صفحه
حجم
۴۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۵۹ صفحه
قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
۳۰,۹۰۰۷۰%
تومان