بریدههایی از کتاب با آهنگ عشق بخوان
۴٫۰
(۲۷)
و قلب به خاک نشستهام
یاش
سوار بر اسب تندرو زمان،
یاش
دوستت دارم به اندازه احساسی که نمیتوانم وصف کنم
به اندازه لحظاتی که نمیتوانم توصیف کنم
به اندازه کلماتی که نمیتوانم بر زبان بیاورم
دوستت دارم
Asal
چه تجربه تلخیست این عشق یک طرفه بیبازگشت.
هنرمند هنردوست
دلم برای آوای صدایت که هر صدایی را در خود هضم میکند وگوشهایم را بر شنیدن هر کلامی جز کلام عشق میبندد، تنگ است
هدی✌
به روح سرگردانم که تن خاکی را در آغوش مرگ رها کرده بود چشم دوختم
خط پایان زندگی
یاش
دلم قهقهه مستانه پدر میخواهد
و بوسه پراز مهر مادر را
دلم زمین پوشیده از رحمت آسمان میخواهد
و ردپای خدا را میطلبد.
هنرمند هنردوست
من از نسل شبهای یلدا و خاطرات کهنم
یاش
دلم هوای گلولههای برفی دارد
دلم آدمبرفی با بینی کشیده هویچ میخواهد
دلم کرسی گرم ننهجان را میطلبد
و زبانم سوختن از چای داغ آقاجان را
من فرزند خرسند زمستانم و حرارتدیده از آفتاب سوزناک عشقش
من از نسل شبهای یلدا و خاطرات کهنم
3741
چه تجربه تلخیست این عشق یک طرفه بیبازگشت.
Asal
کاش میدانستی دلدادگیام را
کاش میدانستی.
هنرمند هنردوست
هوای نبودنت نفسم را بند آورده و حلقومم را بسته است
هنرمند هنردوست
چه آرزوی محالی دارد این باد زودگذر هوسباز که فکر میکند درب اتاقکی که روزی بر نگاه برهگونه تو باز شده بر نگاه گرگگونه او نیز گشوده میشود.
هنرمند هنردوست
هنوز فرصت داری زندگی کن اما متفاوت از دیروز
هنرمند هنردوست
تو چون دریایی هستی در شبانگاه که هم آرامش را برای ساحل به ارمغان میآورد و هم با خشمی وصفناشده تمام عقدههای بازنشدهاش را چون موج بر سرساحل میکوبد
و چه غمناک که من همان ساحلم.
plato
من کوچههای تنهای پاییز دیده را یک به یک رد میکنم
دلم هوای گلولههای برفی دارد
دلم آدمبرفی با بینی کشیده هویچ میخواهد
دلم کرسی گرم ننهجان را میطلبد
و زبانم سوختن از چای داغ آقاجان را
یاش
هر چه ناگفته را با نگاهم گفتم
یاش
مرهمهایی را که بر زخمهایم نهادی نه تنها از یاد نبردهام بلکه سرمه کردم و بر چشم کشیدم اما زخمهایی را که بر قلبم زدی گرچه تا عمق روحم آسیب رساند از خاطرم پاک کردم گویی هیچگاه نبوده است.
کار فوقالعادهای نبود، من فقط رسم عاشقی را به جا آوردم.
ala
گوشهایم دلتنگ داستان عشق آقاجان و ننه جان است
دلم قهقهه مستانه پدر میخواهد
و بوسه پراز مهر مادر را
دلم زمین پوشیده از رحمت آسمان میخواهد
و ردپای خدا را میطلبد.
3741
تو چون دریایی هستی در شبانگاه که هم آرامش را برای ساحل به ارمغان میآورد و هم با خشمی وصفناشده تمام عقدههای بازنشدهاش را چون موج بر سرساحل میکوبد
و چه غمناک که من همان ساحلم.
Asal
حجم
۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان