بریدههایی از کتاب انواع زنان
نویسنده:ژان شینودا بولن
مترجم:نیلوفر نواری
انتشارات:بنیاد فرهنگ زندگی دیجیتال
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۰از ۷۴ رأی
۴٫۰
(۷۴)
اسطورههای باکره نشاندهنده ویژگی استقلال و خودبسندگی در زنان هستند. این سه، برخلاف سایر خدایان المپ، مستعد عاشق شدن نبودند. دلبستگیهای عاطفی، آنها را از اموری که مهم میپنداشتند منحرف نمیکرد. آنها قربانی نشدند و رنج نبردند. آنها بهعنوان کهنالگو نشاندهنده نیاز زنان به خودمختاری و ظرفیت زنان برای تمرکز آگاهیشان بر آن چیزی است که بهصورت شخصی برایشان معنادار است. آرتمیس و آتنا، نمایانگر هدفگرایی و تفکر منطقی هستند که آنها را به کهنالگوهای موفقیتمحور تبدیل میکند. هستیا، کهنالگویی است که روی توجه درونی تمرکز دارد، به کانون معنوی شخصیت یک زن. این سه اسطوره، کهنالگوهای زنانگی هستند که فعالانه اهداف خود را جستوجو میکنند. آنها نگرش ما در خصوص خصلتهای زنانه را گسترش میدهند، بهگونهای که بتوانیم شایستگی و خودبسندگی را نیز دربر بگیرد.
Fereshteh Radmanesh
اسطورههای باکره: آرتمیس، آتنا و هستیا هستند. آرتمیس (که به زبان رومی دیانا نامیده میشود)، اسطوره شکار و ماه بود. قلمرو او سرزمینهای دستنخورده و رامنشده بود. او کمانگیری با هدفگیری دقیق و حافظ نسل جوان تمام موجودات زنده بود. آتنا (که در فرهنگ رومی به مینروا معروف است)، اسطوره خرد و صنایع دستی؛ حافظ شهر همنامش، آتن و محافظ چندین قهرمان بود. او معمولا با زرهی بر تن به تصویر درمیآمد و بهعنوان بهترین استراتژیست در جنگ شناخته شده بود. هستیا، اسطوره آتشکده و معابد (با نام رومی اسطوره وستا)، کمتر از تمام خدایان المپ شناخته شده بود. او در خانهها و معابد، همچون آتش درون آتشکده بود.
Fereshteh Radmanesh
اسطورههای باکره، اسطورههای آسیبپذیر و اسطورههای کیمیاگری یا اسطورههای قابلتغییر. اسطورههای باکره در یونان باستان با هم در یک گروه قرار میگرفتند. دو گروه دیگر، گزینش خودم هستند. اشکال آگاهی، نقشهای مورد ترجیح و عوامل انگیزهبخش، ویژگیهای مشخصکننده هر گروه را تشکیل میدهند. نگرش نسبت به دیگران، نیاز به دلبستگی و اهمیت روابط نیز بهطور مشخص در هر گروه متفاوتاند.
Fereshteh Radmanesh
کهنالگوها به ما الگوهای زیستی و رفتاری را ارائه میدهند که آنها را از طریق ناخودآگاه جمعی که همه در آن سهیم هستیم، بازشناسی میکنیم.
معروفترین آنها دوازده اسطوره المپ بودند؛ شش خدا: زئوس، پوزیدون، هادس، آپولو، آرس، هفایستوس و شش خدابانو: هستیا، دیمیتر، هرا، آرتمیس، آتنا و آفرودیت. یکی از این دوازده تا، یعنی هستیا (اسطوره آتشکده و معابد) جای خود را به دیونوسوس (اسطوره شراب) داد، و به این ترتیب، موازنه مردزن به هفت خدا و پنج خدابانو تغییر پیدا کرد.
Fereshteh Radmanesh
دیمیتر، اسطوره مادری، تجسمی از کهنالگوی مادر
است. سایرین عبارتاند از پرسفون (دختر)، هرا (همسر)، آفرودیت (عاشق)، آرتمیس (خواهر و رقیب)، آتنا (استراتژیست)، و هستیا (حافظ کانون خانواده). البته همانطور که از نام کهنالگوها پیداست، این اسطورهها فقط وقتی میتوانند سودمند واقع شوند که تصاویر آنها متناسب با احساسات زن باشد، زیرا حقیقت این است که کهنالگوها به خودی خود نام ندارند.
Fereshteh Radmanesh
در یک زن، اسطورههای متعددی حضور دارند. هرچه زن پیچیدهتر باشد، نشانهٔ آن است که اسطورههای بیشتری در درون او فعال هستند. و آنچه برای یک بخش از وجود او رضایتبخش است، ممکن است برای بخش دیگر وجودش کاملا بیمعنا باشد.
Fereshteh Radmanesh
گوته اشاره میکرد: «ما با موشکافی، فرد را میکشیم»
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
نظریات یونگ، زنان را در تلاش برای یافتن دستاورد دلسرد میکند. او مینویسد: «زنان با انجام مشاغل مردانه، درس خواندن و کار کردن مثل مردان، کاری میکنند که اگر هم کاملا در تضاد طبیعت زنانهشان نباشد، او مستقیمآ به آن آسیب میرساند.»
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
گایا. کهنالگوی زمین و مادر. او همسر اورانوس (آسمان) بود. گایا مادر بسیاری از کهنالگوها و مادربزرگ نسل اول از کهنالگوهای ساکن در کوه المپ است.
Z
چه اتفاقی در پایان افسانه رخ میدهد؟ اروس و سایکی دوباره به هم میپیوندند و جشن ازدواج آنها با شکوه تمام در کوه المپ برگزار شده و سایکی دختری به دنیا میآورد به نام شادی. آتلانتا سیب را انتخاب میکند،
مسابقه را میبازد و با هیپومنس ازدواج میکند.
Z
سفر قهرمانی زن نیز طلب «فردیت» است. در مسیر سفر، قهرمان چیزهایی که برایش معنادار است را مییابد، گم میکند و دوباره از نو میسازد تا جایی که در هر شرایط آزمونی بتواند ارزشهای خود را حفظ کند. او بارها با چیزهایی که او را تهدید کرده و میخواهند بر او غلبه کنند مواجه میشود تا در نهایت خطر از دست دادن خویشتن را از بین میرود.
Z
عملکرد بینش خلاقانه نیز مشابه عملکرد ماورایی است. در یک فرایند خلاقانه زمانی که هیچ راهحل شناخته شدهای وجود ندارد، هنرمند مخترع حلکنندهی مساله ایمان دارد که پاسخی وجود دارد و آنقدر در آن موقعیت باقی میماند تا راهحل از راه برسد.
Z
عملکرد ماورایی گاهی نیز از طریق اتفاقات همزمانی، یعنی تصادفات معنادار بین موقعیت روانی و وقایع بیرونی، خود را ابراز میکند. زمانی که همزمانی اتفاق میافتد، مانند یک معجزه به نظر میرسد.
Z
چه در افسانه و چه در زندگی واقعی، زمانی که یک قهرمان به بنبست میرسد، تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که خودش باشد، بر اصول و تعهدات خود پایبند بماند تا چیزی غیرمنتظره به یاری او بیاید. پایداری در این موقعیت و داشتن امید به رسیدن پاسخ، مرحلهای درونی را ایجاد میکند که یونگ به آن «عملکرد ماورایی» میگوید. منظور او این بوده است که چیزی از درون ناخودآگاه برمیخیزد و مساله را حل کرده یا راه را به فرد (یا قهرمان) که نیاز به کمکی از جایی فراتر از خودش دارد، نشان میدهد.
Z
مرگ و تولد مجدد در رویاها و افسانهها، استعارهای از فقدان، افسردگی و بازیابی است.
Z
تاریکی میتواند نماد احساسات تاریک و سرکوبشده (خشم، ناامیدی، نفرت، سرزنش، کینهتوزی، خیانت، ترس و گناه) باشد که افراد اگر میخواهند از افسردگی رهایی یابند باید از آنها عبور کنند. زمانی که نور و عشق غایب است، شب تاریک روح آغاز میشود و زندگی بیمعنا به نظر میرسد. سوگواری و بخشش معمولا طریق رهایی است. پس از آن، سرزندگی و نور بازمیگردد.
Z
از لحاظ استعاری، مرگ روانشناختی زمانی اتفاق میافتد که ما مجبور میشویم چیزی یا کسی را رها کنیم و باید برای از دست دادن آن سوگواری کنیم. این مرگ میتواند بخشی از خود ما باشد، نقشی قدیمی، جایگاهی ازدست رفته یا زیبایی و دیگر ویژگیهای جوانی که حالا از بین رفته و باید به پای آن سوگواری کرد؛ یا رویایی که دیگر وجود ندارد. یا میتواند رابطهای باشد که در اثر مرگ یا فاصله تمام شده و ما را با غم خود تنها گذارده است.
Z
زمانی که شخصی میمیرد یا آنها را ترک میکند یا با آنها قهر مینماید، دو فقدان رخ میدهد: از دست دادن خود رابطه، از دست رابطه به عنوان منشأ هویت.
Z
از دید روانشناسانه، هر دشمن یا نیروی شری که در رویا یا افسانهها با قهرمان روبهرو میشود، نمود چیزی مخرب، بدوی، رشدنیافته، تحریفشده یا شیطانی در روان انسان است که سعی میکند بر او غلبه کرده و او را شکست دهد. زنانی که خواب سگهای وحشی یا مارهای خطرناک میدیدند، در حال مبارزه با اعمالی مخرب و خشن بودند که توسط دیگران نسبت به آنها انجام میشد و به طور مشابه، توسط چیزی درون خودشان نیز در حال تهدید بودند.
Z
کهنالگوها درکی از زمان ندارند و اهمیتی به واقعیتهای زندگی زن یا نیازهایش نمیدهند. زمانی که اسطورهها تأثیر خود را اعمال میکنند، زن در مقام یک قهرمان یا باید بگوید بله، یا نه یا «الان نه». اگر او انتخابی آگاهانه انجام ندهد، آنگاه الگوی غریزی یا کهنالگویی اختیار عمل را در دست میگیرد.
Z
حجم
۴۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۰۳ صفحه
حجم
۴۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۰۳ صفحه
قیمت:
۱۳۱,۰۰۰
۷۸,۶۰۰۴۰%
تومان