قدیمها اوّلین جملهای که علمآموزان فرا میگرفتند و در خاطر حفظ میکردند این بود (اول العلم معرفةالجبار و آخره تفویض امر الیالله) ابتدا و آغاز علم معرفت خداوند جبّار است و آخر آن واگذاری همۀ امور به اوست.
ツAlirezaツ
من هم روزی فکر میکردم «دانشگاه» تنها جای آموختن است. از شما پنهان نماند در همان سالهای دانشجویی پی بردم بسیاری از «فرصتسوزیها» دانسته یا نادانسته در همین اماکن رخ میدهد.
دانشگاه هم مثل بسیاری از جاها اعتبار و تشخص میدهد، به آدمی چنین القا میکند که دانا و ملاست؛ امّا در میدان عمل و در کنار مردان مرد از قبیله علم و دانایی و عمل است که به قول معروف در مییابیم: «ول معطلیم».
ツAlirezaツ
ظلم، یعنی معلمی که معلمی نمیداند، کارشناسی که کار بلد نیست
ツAlirezaツ
مسلمان خیلی ظریف و بیصدا امام خودشان را وادار به غیبت کرده باشند و بعد بانگ و فریاد برآورند که چه نشستهاید که امام در پردۀ غیبت رفت و برای خالی نبودن عریضه هر سال برای میلاد مبارکش جشن بگیرند. شیرینی و نقل و نبات بخورند و دوباره به سر و کار و بار خودشان بروندتا سال بعد و آب هم از آب تکان نخورد.
F313
ما را نه سر دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز زخ پرده که مشتاق نگاهیم
F313
به قول سعدی:
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
ツAlirezaツ
دوست من! دوست جوان خوب موعودی من! برای تو دیدار لبخند مردی را میخواهم که وقتی بیاید همۀ عالم به یکباره خواهد خندید.
میـمْ.سَتّـ'ارے
بزرگی هر کس به اندازۀ آرزوی اوست و قیمتی هم که میشود پرداخت و او را خرید به اندازۀ ارزش و قیمت آن آرزوست.
میـمْ.سَتّـ'ارے
گوییا دیدار و شنیدن صدای آن کس که دوستش داری، مرز میان مرگ و زندگی است.
F313
ظلم، یعنی میلیونها میلیون جنگل سوخته و کاغذهایی که با رنگ و لعاب تو را رنگ میکنند تا ندانی کیستی و به کجایی؛
F313