بریدههایی از کتاب بوی مهربانی
۴٫۹
(۱۰)
قدیمها اوّلین جملهای که علمآموزان فرا میگرفتند و در خاطر حفظ میکردند این بود (اول العلم معرفةالجبار و آخره تفویض امر الیالله) ابتدا و آغاز علم معرفت خداوند جبّار است و آخر آن واگذاری همۀ امور به اوست.
ツAlirezaツ
من هم روزی فکر میکردم «دانشگاه» تنها جای آموختن است. از شما پنهان نماند در همان سالهای دانشجویی پی بردم بسیاری از «فرصتسوزیها» دانسته یا نادانسته در همین اماکن رخ میدهد.
دانشگاه هم مثل بسیاری از جاها اعتبار و تشخص میدهد، به آدمی چنین القا میکند که دانا و ملاست؛ امّا در میدان عمل و در کنار مردان مرد از قبیله علم و دانایی و عمل است که به قول معروف در مییابیم: «ول معطلیم».
ツAlirezaツ
ظلم، یعنی معلمی که معلمی نمیداند، کارشناسی که کار بلد نیست
ツAlirezaツ
مسلمان خیلی ظریف و بیصدا امام خودشان را وادار به غیبت کرده باشند و بعد بانگ و فریاد برآورند که چه نشستهاید که امام در پردۀ غیبت رفت و برای خالی نبودن عریضه هر سال برای میلاد مبارکش جشن بگیرند. شیرینی و نقل و نبات بخورند و دوباره به سر و کار و بار خودشان بروندتا سال بعد و آب هم از آب تکان نخورد.
F313
ما را نه سر دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز زخ پرده که مشتاق نگاهیم
F313
به قول سعدی:
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
ツAlirezaツ
دوست من! دوست جوان خوب موعودی من! برای تو دیدار لبخند مردی را میخواهم که وقتی بیاید همۀ عالم به یکباره خواهد خندید.
میـمْ.سَتّـ'ارے
بزرگی هر کس به اندازۀ آرزوی اوست و قیمتی هم که میشود پرداخت و او را خرید به اندازۀ ارزش و قیمت آن آرزوست.
میـمْ.سَتّـ'ارے
گوییا دیدار و شنیدن صدای آن کس که دوستش داری، مرز میان مرگ و زندگی است.
F313
ظلم، یعنی میلیونها میلیون جنگل سوخته و کاغذهایی که با رنگ و لعاب تو را رنگ میکنند تا ندانی کیستی و به کجایی؛
F313
هر موقع نیازمند شدند به سراغ امام رفتند و ایشان را با صندوق قرضالحسنه، داروخانه و امثال اینها اشتباه گرفتند
F313
در بین ما خیلیها ظاهراً طالب بهشتند امّا گاهی با خرمایی هم خریده میشوند.
F313
انگار همین دیروز بود. در چشم به هم زدنی نیمه شعبان رسید؛ امّا افسوس که انتظار ما سر نرسید.
انتظاری سخت برای بسته شدن دفتر ظلم و بیداد و نامردمی در عرصۀ زمین. انتظار دیدار بزرگترین، شریفترین و صمیمیترین مرد منتظر تاریخ؛ امّا اگر چشم دل باز کنی خواهی دید که همۀ عالم گواه و شاهد گذر سریع زمان و نوید دهندۀ فرا رسیدن بهاری خجسته است. چه او خود بهار همۀ آفریدههای خداوند است.
او در انتظار حکم خداوند است و شاید در انتظار مردان مردی که در رکابش گوش به فرمان میباشند.
زیـنـب🍃🌸
مرگ برای فرزند آدمی از گردنبندی زیبا و آویخته برگردن دخترکان، زیباتر است.
زیـنـب🍃🌸
از در خویش خدایا به بهشتم نفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس
و یا
ما را نه سر دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز زخ پرده که مشتاق نگاهیم
مهدی تمدن رستگار
امام زمان، صاحبالزمان، نقطۀ عدل عالم ملک و ملکوت و ظلم و تمامقد عدالت است که بی او هیچ چیز معنی نمیدهد.
و با او همه چیز مقصد و مأوا مییابد.
ツAlirezaツ
ظلم، یعنی هزاران فرصت از دست رفته برای زندگی؛
و عدل، یعنی نبودن ظلم.
ツAlirezaツ
شاید تعجب کنی اگر بگویم که برخی از ما آدمها تا سن ۶۰ سالگی هم به بلوغ نمیرسیم. شاید هم منکر این حرف من بشوی. همه ما مردم در سال معینی به بلوغ و بیداری نمیرسیم؛ برخی در ۲۰ سالگی و برخی در پنجاه سالگی و برخی هیچگاه...
ツAlirezaツ
«کسی را که تو را در مالش شریک نمیکند در جانت شریک نساز»
ツAlirezaツ
«فصل آموختن»، مثل بهار، مثل جوانی، مثل شب مهتابی در چشم بر هم زدنی میگذرد. بیصدا و بیآنکه کسی متوجه آن شود. شکی ندارم که تا آخر عمر میتوان آموخت و باید هم آموخت؛ امّا «فصل آموختن» درست وقتی که روزهای جوانی را به شب میرسانیم میگذرد. همان وقت که بسیاری از شبها و روزهایمان در میان سایتها میگذرد، همان ماههایی که در هوای قبول شدن در کنکور سپری میشود به سادگی و آرام از کنار ما میگذرد، همان ماهها و سالها که سر در پی بازیهای اجتماعی و سیاسی نامعلوم و گم، سنگ این و آن را به سینه میزنیم. وقتی هم که این فصل گذشت دیگر بر نمیگردد.
میـمْ.سَتّـ'ارے
حجم
۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۵,۰۰۰
تومان