بریدههایی از کتاب دو مسلمان در محضر کییرکهگود (رمان فلسفی به شیوۀ کییر کهگود)
۵٫۰
(۲)
من سالهاست متقاعد شدهام به اینکه سرکوب ضرورتاً پدیدهای در مثلاً آفریقا و آسیا نیست، چون دانمارک مثال خوبی است برای اینکه سرکوب میتواند با ابزاری مثل دموکراسی و اومانیسم و آزادی هم صورت بگیرد
بهار
طی سالهایی که در دانمارک بودهام گاهی از من پرسیدهاند اگر راست است که میگویید شما ایرانیها مردمی متمدن و بافرهنگاید، پس چطور به “رژیم سیاه آخوندها” تن دادهاید. من اوائل نمیدانستم چه جوابی بدهم، چون به نظرم میآمد این پارادوکسی است [ناسازه، امر متناقض] که جواب قانعکننده ندارد. فقط بعدها بود که جواب آن را پیدا کردم، اما افسوس که دیگر کسی این سئوال را نپرسیده! جوابش این است که اولاً شما باید ثابت کنید که حکومت آخوندها سیاه است. ثانیاً اگر شما قوم برگزیدۀ خداوند بر روی زمیناید، بهترین دولت رفاه دنیا و دموکراسی دارید، پس چرا آناس فو راسموسن نخستوزیرتان است؟ اگر فرهنگ دارید، پس چرا وزیر فرهنگتان اینقدر بیفرهنگ است؟
بهار
دانمارک خارجیها را فقط برای کارهای پایین میخواهد، چیزی که در بازار و کسب و کار شاهد آن هستیم. در سیاست هم حوزههایی هست که خارجیها باید افکار کثیفی را جا بیندازند و چیزهایی بگویند که دانمارکیها از گفتنش ابا دارند و نمیخواهند به پای آنها نوشته شود. همیشه هم خارجیهایی هستند که دانسته یا ندانسته آمادۀ پذیرش این نقشها هستند، چونکه نان و آب دارد.
بهار
«سیلی محمد»، سیلی چنان محکمی که صدای شترق آن در چهارگوشۀ عالم شنیده شد و دانمارک را بی آبرو کرد.
بهار
داستان رسوایی برنامۀ کامپیوتری آماندا، این تولید ملی، برای ادارۀ کار را همه میدانند و اینجا نیاز به شرح و بسط بیشتر ندارد. فقط مورد خودم را مثال میزنم، که چطور تمام اطلاعات کاری و شخصیام با مال دیگران قاطیپاتی شده بود. بعد از آنکه برنامۀ آماندا شروع به کار کرد پروندۀ من به این شکل درآمد: کامران پتروویچ وانگ جینگ. متولد قاهره ـ آرژانتین. فارغالتحصیل نجاری در سال ۱۹۵۰، استرالیا. اشتغالات: آرایشگر، مکانیک اتومبیل، چاپچی. متأهل و مادر سه فرزند. جویای کار نظافت! میتوانید تصورش را بکنید؟
بهار
اگر کسی حاضر به خرید آن نباشد باز هم راه دیگری برای خلاص شدن از آن وجود دارد، آن را همراه با سایر داروهایی که موعد مصرفشان گذشته، بهعنوان کمکهای بشردوستانه به آفریقاییها اهدا میکنند! متخصصین صنعت داروسازی دانمارک بر این باورند که این داروها به علت تفاوت آب و هوایی و نژادی بر آفریقاییها تأثیر مثبت دارد!
بهار
در مورد داروهای دانمارکی میتوان کتابها نوشت. من شخصاً سالهاست از مصرف داروی دانمارکی خودداری میکنم، چون میترسم سلامتیام به خطر بیفتد و به بیماری مهلکی دچار شوم، یا بمیرم و در زمین سرد دانمارک دفن شوم.
بهار
کورت هامر در قسمتی از وزارت انطباق مشاور امورخارجیها بود و مرتباً از تحصیلکردهها پروژههایی در ارتباط با کار، اشتغال، تحصیل، زنان، نسل دوم و غیره دریافت میکرد که مثلاً به مقامات بالاتر بفرستد. اما به آنها جواب رد میداد و برایش دلائل مختلفی عنوان میکرد: ناقص بود، جامع نبود، بودجه نبود، آن موضوع هنوز مبرم نبود، اثر منفی میگذاشت و ... اما بعدها معلوم شد که یا آنها را میفروخته و یا همه را با تغییراتی در فرمول، هدف و حوزه به اسم خودش به تأیید میرسانده و برای اجرای آنها بودجه میگرفته است. ده سال نگذشت که صاحب خانه و خانۀ ییلاقی و قایق دهمتری دوطبقه شد و بروبیایی پیدا کرد. اما ناگهان از کپنهاگ ـ و کلاً دانمارک ـ غیبش زد، چون فهمید خارجیهایی که پروژهشان را دزدیده بود به خونش تشنهاند. مدتی بعد شایع شد که کورت هامر دارائیهایش را نقد کرده و به جزایر کارائیب رفته و یک جزیره خریده است!
بهار
خارجیهایی که استعداد هنری دارند وضعیتشان درست مثل هنرمندان دانمارکی است، یا باید با سیستم باشند، که در این صورت به جایی میرسند، یا اگر بخواهند از وضع موجود انتقاد کنند، به جایی نمیرسند. والسلام. فرق هنرمند داخلی و خارجی فقط در این است که دومی به علت خارجی بودنش در وضعیت خیلی بدتری قرار دارد.
بهار
کییرکهگود آنقدر از دولت و رسانهها اذیت و آزار دید که وسط خیابان سکته کرد و در بیمارستان مرد، آن هم در سن چهل و دو سالگی.
بهار
یک مردمشناس هندی گفته علت بینش تکبعدی دانمارکیها بر روی چیزها این است که سرزمینشان صاف و هموار است. چون وقتی کوهی نباشد که آدمها روی آن بروند و اطراف را از ابعاد مختلف تماشا کنند، در بلندمدت نوعی روحیۀ تکبعدی در ناخودآگاه جمعی خود عمل میآورند. این هم حقیقتی دیگر.
بهار
دانمارکیها باید از روسها خیلی ممنون باشند، چونکه دو بار کشور آنها را نجات دادهاند. بار اول زمان جنگ دوم جهانی، که باعث شدند آلمانیها این کشور اشغالی را ترک کنند، و بار دوم که با اضمحلال خودشان باعث شدند عمو سام دیگر مجبور نشود دهقان را قربانی کند!
بهار
اگر روسها آلمان را شکست نداده بودند و نازیها با پای خود از دانمارک بیرون نرفته بودند، حالا دانمارک کجا بود و چه نام داشت؟ کسی نمیداند.
بهار
دانمارک ملتی است با یک وجب خاک، و یک دریا عقده. میگویید نه، به نقشه نگاه کنید! (ذرهبین یادتان نرود!) بعد هم میگویند چرا مردم دنیا ما را نمیبینند، درحالیکه بنیانگذاران تمدن دنیا ما بودیم!
بهار
وقتی یک دانمارکی زنش را کتک میزند دلیلش این است که مشکلات اجتماعی یا روانی دارد، بیکار است یا اصلاً شعور ندارد. اما اگر مسلمان زنش را بزند دلیلش این است که اسلام اینطور گفته است! وقتی دانمارکی زیر پوشش کمکهای نقدی میافتد، دلیلش بیکاری و بدشانسی اوست، اما خارجی مشابه او قصدش سوءاستفاده از سیستم است، تنبل است و یا اصلاً برای گرفتن کمکهای نقدی به دانمارک آمده!
بهار
یکی از این افراد، که همۀ خارجیها باید به احترامش کلاه از سر بردارند، بشی قریشی پاکستانی است که سالها علیه رسانهها و سیاست رسمی کشور در مورد خارجیها جنگید. به همین خاطر هیچکس مثل او از سوی رسانهها سرزنش و سرکوفت نشد، و علیه هیچکس به اندازۀ او جوسازی و پروندهسازی نکردند. طوری که بالاخره مجبور شد سیاست را کنار بگذارد.
بهار
خارجیهایی که بهنوعی دانمارکیها را تأیید میکنند همه جا قدمشان روی چشم است! اینها در رسانهها بعنوان خارجیهای نمونه معرفی و از سوی مردم استقبال میشوند. ناصر خدر، که حالا برای ورود به پارلمان دورخیز کرده، نمونهاش است. این مهاجر سوری نه فقط تصدیق کرده که دانمارکیها قوم برگزیدۀ خداوند بر روی زمیناند، بلکه تمام اتهامات و پیشداوریهایی که راسیستها و ح. م. د. علیه مسلمانها در دستور روز گذاشتهاند را تمام و کمال تأیید کرده است، حتی چیزی هم بیشتر.
بهار
خلاصه دانمارکیها ملیگراهایی دوآتشهاند و این آتش قبل از هر چیز دامن خارجیها را میگیرد، چونکه اینها جزو ملت نیستند. به همین دلیل است که همیشه قربانی سازشها، زدوبندهای سیاسی و منافع گروهی دیگران میشوند، چیزی که بارها خود مردم هم به آن اذعان کردهاند.
بهار
ما ایرانیهای مقیم غرب روحیات مردم همان کشوری را اخذ کردهایم که آنجا زندگی میکنیم. در فرانسه ما بیشتر به روحیات اصیل خودمان نزدیک شدهایم، خونگرم و جمعی و معاشرتی. در انگلیس کمی خشک و رق ولی اهل مذاح شدهایم، در آلمان چارچوبدار و کیفیتآگاه، در آمریکا خیالپرور و پولدوست، و در سوئد کارکن و فروتن. او اما در مورد ایرانیهای دانمارک چیزی ننوشته بود، به همین خاطر برایش نوشتم که ما در دانمارک ملیگرا و راسیست شدهایم!
بهار
مردم خوب بلدند تمام “بدبختیهای” دیگران را زیر ذرهبین بگذارند، اما وقتی به خودشان میرسند همان بدبختیها در نظرشان خوب جلوه میکند، چون دانمارکی است! خشونت، فساد، مواد مخدر، الکلیسم، پورنو کودکان، تجارت زن، خلافکاری، رسوائی سیاسی، ضعیف کشی و غیره و غیره تا جایی که به جامعۀ دانمارک مربوط میشود، طبیعی، آشنا و عادی است، در نتیجه مهم هم نیست، چونکه همیشه همینطور بوده است! ولی وقتی بچۀ یک خارجی در اتوبوس خطواحد بادی درمیکند، دی ار فوری تمام برنامههایش را قطع میکند و خبر آن را بعنوان بریکینگ نیوز به اطلاع ملت دانمارک میرساند!
بهار
حجم
۲۲۰٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
حجم
۲۲۰٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
قیمت:
۶,۰۰۰
تومان