بریدههایی از کتاب دو مسلمان در محضر کییرکهگود (رمان فلسفی به شیوۀ کییر کهگود)
۵٫۰
(۲)
طبق القائات تلویزیون مسلمان در دانمارک کسی است که هیچ ارتباطی با جامعه ندارد. صبح که بلند میشود اول نماز میخواند و بعد با کتک زن و بچههایش را بیدار میکند که برایش صبحانه درست کنند. سپس سر کارش در کشتارگاه میرود و تا ظهر سر چند گاو و گوسفند را میبرد، بیآنکه یک قطره اشک بریزد. برای نهار سر یک گاو را میخورد و بعد هم دو ساعت میخوابد. بعد از خواب چند گاو و گوسفند دیگر سر میبرد و به خانه میرود. سر شب با کتک زن و بچههایش را به آشپزخانه میفرستد و بعد در حالی که تلویزیون اسلامی تماشا میکند شامش را میخورد. آخر شب قرآن و نماز شب میخواند و میخوابد، و البته قبل از خواب به زنش تجاوز میکند. روزهای تعطیل هم به مسجد میرود و با مسلمانهای دیگر بحث مذهبی میکند، و اینکه چطور دانمارک را اشغال کنند! این تصویر یک مسلمان در تلویزیون دانمارک است، البته مسلمانی از نوع خوب و معقول آن، چونکه هم شاغل است و هم صاحب خانواده! اما اینها هنوز اول کار است.
بهار
خدا قادری است مطلق، ازلی و ابدی، که برایش همه چیز ممکن است. اما این قادر مطلق فقط برای مؤمنی وجود دارد که خود را تسلیم او کرده است، نه هر کسی. او قدرت خود را زمانی نشان میدهد که امکان یا امید دیگری در زندگی مؤمن وجود نداشته باشد، و جایی که مؤمن آزمون ایمان پس دهد. خدا بخشی جاودان از وجود انسان است و تکلیف هر کس است که او را در خود بیابد، در غیر این صورت در زندگیاش همواره ناامید و متزلزل خواهد بود. تنها با یافتن خداست که فرد میتواند به جوهر حقیقی هستی خود دست یابد.
بهار
پدرم همیشه میگفت رفیق خوب کسی نیست که تو را میخنداند، کسی است که تو را میگریاند.
بهار
طنز هم از مفاهیم کلیدی کییرکهگود است و رسالۀ دکترای او به آن اختصاص دارد: دربارۀ مفهوم طنز – با نگاه ویژه به سقراط.
بهار
ایمان ادامۀ عقلانیتی است که به مرزهای نهایی خود رسیده است.
بهار
دانمارکیها مردمی منصف و فهمیدهاند، در مورد همه چیز خوب و اساسی مطالعه میکنند، چه مسائل خودشان و چه دنیا. به همین خاطر مهم است که به آنها مطالب درست ارائه شود.
بهار
در مورد دانمارک من چه چیز تازهای دارم بگویم که لارس فون تریر در فیلم ابلهها نگفته است؟ من فرض را بر این میگیرم که شما این فیلم را دیدهاید. آری، دانمارک همان است! دیوانهخانهای که در آن آدمهای عاقل ابله محسوب میشوند، و احمقها خودشان را عاقل به حساب میآورند. اما این هنوز اول کار است. این احمقها هستند که تعیین میکنند کی عاقل است کی ابله، چون در اکثریتاند.
بهار
سالها پیش یک ترک عاقل که سی سال در دانمارک زندگی کرده بود به من گفت که دانمارک خارجیها را فقط برای سرگرمی مردم به اینجا آورده، چون مردم مدتهاست دیگر نمیتوانند خودشان را سرگرم کنند و برای هم ملالآور شدهاند!
بهار
ما نمیتوانیم ببینیم زمین گرد است، اما علم این را ثابت میکند. به همین دلیل ما به گردبودن زمین ایمان نداریم، چرا که این تنها یک شناخت علمی است. ایمان به خدا از مقولۀ دیگری است و با «شور بیکران درون» و «عشق مطلق» سروکار دارد، چیزی که خارج از مرزهای علم و عقلانیت است.
بهار
ابراهیم با تسلیم به خدا اسحاق را از دست میدهد، و با ایمانش به خدا دوباره فرزندش را به دست میآورد.
بهار
برخلاف هجو که بیانی یکسویه، مستقیم و اغراقآمیز دارد، طنز دارای ایهام (دوپهلویی) و حامل نقیضههای آشکار و معانی پنهان است.
بهار
نزد فرد اخلاقی منافع جامعه مقدم بر منافع شخصی است،
بهار
فرد اخلاقی ما در کتاب حاضر امیر است، که پندواندرزهای او در نامهاش به کامران نیاز به توضیح بیشتر ندارد. و براستی که امیر برای ارائۀ صحیح فلسفۀ کییرکهگود شیوهای اصیل و ابتکاری به کار برده است، اول سراغ یک چوخ بختیار رفته، بعد یک حسّانی دوآتشه پیدا کرده و سپس خودش بعنوان فردی اخلاقی، مردی مسئول و عاقل، مثل قاضی ویلهلم، با نامهای بلند به کامران سرصبر و بهدقت مسائل را یکییکی سر جای خود قرار میدهد.
بهار
یک مرد باید ازدواج کند و صاحب خانواده شود، این یک قانون ازلی است. در زندگی خانوادگی سعادت بزرگی وجود دارد، این را کسانی که ازدواج کرده و خانواده تشکیل دادهاند بهتر از همه میدانند. در ضمن یادت باشد: «مردی که اوقاتی را با خانوادهاش نگذراند، هرگز یک مرد واقعی نخواهد شد.» این را دون کورلئونه در فیلم پدرخوانده میگوید!
بهار
من معتقدم انسان باید از آنچه که دارد راضی و به آن قانع باشد، پاهایش روی زمین باشد و از خوابوخیالهای آرمانی و دورودراز پرهیز کند.
بهار
نظر مساعد تو نسبت به رژیم حاکم بر ایران البته نشانگر یک پدیدۀ رایج در میان خارجیها هم هست. هر چه زمان میگذرد بخشهای بیشتری از خارجیها، همزمان با احساس فشار از سوی جامعه، به سنت و فرهنگ خود رو میآورند. شدت و ضعف این گرایش بستگی به عوامل زیادی دارد، مثل ملیت، جایگاه شخص در جامعه، معتقدات ایدئولوژیک، انتظارات و توقعات.
بهار
دانمارکیها منافع مشترک خود را پای مردمانی دیگر قربانی نمیکنند. وفاق دانمارکی، بعنوان یک قانون نانوشتۀ ملی، چنان مستحکم است که کمتر کسی شهامت نادیدهگرفتن آن را دارد. به همین دلیل کسی سیگنالی نمیدهد که نشان از نادیدهگرفتن آن داشته باشد. اینجا جواب سئوالت را هم میگیری، که پرسیدهای چرا مردم وقتی همسایۀ خارجیشان را در خیابان میبینند با آنها رفتار سردی دارند. خیلی ساده دلیلش این است که میخواهند از ارسال چنین سیگنالی پرهیز کنند.
بهار
وحشت از پیشروی اسلام در اروپا باعث ایجاد سنگرهای مشترک بین نیروهای مختلف سیاسی و کند شدن زاویههای آنها علیه یکدیگر شده است، طوری که مردم ملیگراهای تندرو و راست افراطی و حتی راسیستها را به «اسلامیستها» ترجیح میدهند! همکاری حکومت با ح. م. د. و پیروی از سیاست خارجی آمریکا به نوعی خارجیستیزی لجامگسیخته و بیثباتی اجتماعی دامن زده، به تحرکات و تبلیغات افراطیون راست میدان داده و کلاً چهرۀ منفوری از دانمارک در میان خارجیها و مردم خاورمیانه ساخته است. اسلامهراسی میرود که در جامعه ریشه بدواند و نوعی ناسیونالیسم عامیانه روی همه چیز سایه میاندازد.
به طور کلی دانمارک خسارتهای زیادی از حکومتگران فعلی دیده، که از آن بهعنوان بدترین حکومت تاریخ دانمارک یاد میشود. درواقع همین حکومت است که کشور را به دیوانهخانهای که تو از آن یاد میکنی تبدیل کرده.
بهار
من از همان ابتدای ورود به این کشور که پناهندهای آس و پاس بودم تأثیر خوبی از مردم گرفتم. فراموش نمیکنم که در سپتامبر سال ۱۹۸۵ وقتی در یک گروه پناهجو به دانمارک آمدیم و به ایستگاه مرکزی قطار در کپنهاگ وارد شدیم، جمعی از مردم، زن و مرد، با گل به استقبال ما آمدند و خوشآمد گفتند. کارمان در ادارۀ پلیس زیاد طول نکشید، بعد به ساختمان مسکونی صلیب سرخ در خارج شهر منتقل شدیم، جایی که دست کمی از قصر نداشت. در آنجا یک هفته از ما پذیرایی شد، با سه وعده غذای مفصل، اتاق خواب و حمام و سالن سرگرمی و بازی و تلویزیون و غیره. بعد از آن بهعنوان پناهجو با مقرری هفتگی ساکن هتل آبسلون شدیم که مثلاً کمپ پناهندگی ما بود و چندین ماه، تا گرفتن جواب پناهندگی، آنجا اقامت داشتیم.
بهار
مقایسۀ اقلیتها در ایران و اقلیتهای مقیم دانمارک و نتایجی که از آن گرفتهای از دیگر اشتباهات توست. اقلیتهای ما ایرانیالاصلاند، چرا که قرنها و بعضاً هزاران سال در آن آب و خاک زندگی کردهاند، هرچند که خصوصیات قومی، آداب و رسوم و زبان خودشان را هم دارند. اما اقلیتهای مقیم دانمارک مهاجرینی کاملاً بیگانهاند که از همین پنجاه سال پیش بهتدریج از کشورهای دیگر و با فرهنگهای متفاوت وارد این کشور شدهاند. بنابراین اینجا موضوع بر سر دو مقولۀ جداگانه با وضعیت متفاوت تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است.
بهار
حجم
۲۲۰٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
حجم
۲۲۰٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
قیمت:
۶,۰۰۰
تومان