بریدههایی از کتاب فلسفه خلقت
۴٫۰
(۱۳)
اگر کسی به جهان هستی درست بنگرد، یعنی به قانونمندی این عالم توجه کند محال است که بتواند جهان آفرینش را پوچ و عبث بینگارد. از همینجا است که میگوییم اگر جهان آفرینش پوچ باشد، آیا میبایست آلبرت اینشتین و ماکس پلانک که از بُعد فیزیکی به جهان نگاه کردهاند به این پوچی پی ببرند یا صادق هدایت و کافکا و کامو که با داستاننویسی میخواهند دردهای بشری را درمان کنند؟
plato
ای آفریننده بزرگ و دانا، از راه خرد و بینش و الهام، راز پدید آمدن آفرینش را از روز اول به من بیاموز تا حقیقت را به مردم جهان آشکار سازم.
پروردگارا روان آفرینش به درگاه تو گلهمند است. برای چه مرا بیافریدی؟
plato
۱. در این آیه جمله الاّ لیعْبُدوُن دلالت بر آن دارد که «خلق عابد خدا باشند، نه این که او معبود خلق باشد» چرا که میگوید تا مرا بپرستند نه آن که من پرستش شوم.
رهگذر
علم حق تعالی به ما سوای خود به صورت، صور مرتسمه در ذات نیست، چنان که بوعلی گمان کرده است، بلکه عبارت است از وجود معانی کثیره علمیهای که منطوی در ذات حق تعالی هستند و طبق اصول چهارگانه فوق نیز، موجودیت این معانی کثیره نیز به نحو بساطت و به وجود وحدانی در ذات حق تعالی است و دیگر در آن مقام اثری از تشخصات و تعینات خاص هر موجودی نیست.
رهگذر
الحَق من رَبَّک؛
حق از ناحیه پروردگار تو است.
دقت در همین آیه که میگوید الحق من ربک و نمیگوید الحق مع ربک یعنی حق از ناحیه خدا است و نمیگوید که حق با خدا است، نشانگر این معنا است که حق و باطل از نظامی اخذ میشود که آن نظام ساخته شده خدا است و اگر نظامی خارج از فعل خدا وجود میداشت تا خدا فعل خود را با آن مطابقت دهد، در آن هنگام میگفت الحق مع ربک
رهگذر
حقیقت این است که اگر نظریه تکامل تدریجی را به عنوان یک اصل مسلم علمی بپذیریم، خود این اصل، دلیل بر هدفداری موجودات جهان آفرینش است. این که موجودات عالم با محیط خود هماهنگی و سازگاری پیدا میکنند، نشان دهنده آن است که نیرویی در درون آنها قرار گرفته و آنها را به انطباق با محیط وا میدارد و اساساً بدون پذیرش نیرویی که موجودات را به سمت غایت خاصی بکشاند، تکامل موجودات قابل توجیه نیست و خود داروین هم نظر به همین موضوع داشته که خدا را پذیرفته است.
رهگذر
قرآن زندگی دنیوی را چیزی جز بازی (لعب) نمیداند. بازی به کاری گفته میشود که فایده و نتیجهای عقلانی در برندارد. مانند عموم کارهای کودکان. کسانی هم که فقط به جلوه پوچ حیات توجه دارند، در واقع کاری جز بازی از آنها سر نمیزند.
رهگذر
خدا و موجودات ماورالطبیعی یعنی عقول مجرده نمیتوانند در افعال خود غایت داشته باشند، زیرا فقط فاعلی که ناقص و بالقوه است و تصور غایت میتواند اراده او را برانگیزد تا از قوه به فعل درآید دارای هدف و غایت است.
plato
اگر انسان شک را به عنوان وسیلهای برای راهیابی به شناخت مسایل هستی بداند امر مفیدی خواهد بود، اما اگر این شک ادامه یابد تا جایی که انسانی در بدیهیات نیز شک کند مثلاً این که آیا جهان هستی وجود دارد یا نه؟ دیگر این شک را نباید شک فلسفی تلقی کرد، زیرا چنین فردی دچار بیماری روانی شده است. همین نوع شک روانی است که آدمی را به سوی بدبینی و پوچی میکشاند نام آورانی چون ابوالعلاء معرّی، خیام شاعر و شوپنهاور به انگیزه شک بیش از حد درجهان آفرینش دچار یأس فلسفی شدند و سر از وادی بدبینی درآوردند.
plato
حکمت در مورد انسان به این معنا است که انسان کاری را برای رسیدن به غایت و کسب کمال انجام دهد، اما حکمت در خدا به این معنا است که موجودات را به کمالات وجودیشان برساند. به بیان دیگر حکمت در فعل او است نه در ذات او.
رهگذر
وَ مَن اَرادَ الاخرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیها وَ هُو مُومن فاوُلئک کان سَعْیهُم مَشکوراً؛
آن کسی که سرای آخرت را طلب کند و برای نیل به آن سعی و کوشش کند، در حالی که ایمان داشته باشد، سعی و تلاش آنها دارای پاداش خواهد بود.
طبق آیه فوق برای رسیدن به حیات اخروی سه شرط لازم است.
۱. اراده انسان به حیات ابدی تعلق پیدا کند. یعنی انسان خواهان حیات اخروی باشد، نه آن که فقط به زندگی دنیوی توجه داشته باشد.
۲. سعی و تلاش آدمی در جهت رسیدن به حیات اخروی
۳. ایمان به خدا انگیزه اعمال انسان باشد.
Mehr
علم حق تعالی به ما سوای خود به صورت، صور مرتسمه در ذات نیست، چنان که بوعلی گمان کرده است، بلکه عبارت است از وجود معانی کثیره علمیهای که منطوی در ذات حق تعالی هستند و طبق اصول چهارگانه فوق نیز، موجودیت این معانی کثیره نیز به نحو بساطت و به وجود وحدانی در ذات حق تعالی است و دیگر در آن مقام اثری از تشخصات و تعینات خاص هر موجودی نیست. یعنی آن که همه موجودات و حقایق وجودیه نزد ذات باریتعالی حضور و انکشاف دارند و حضور آنها نزد حق تعالی به اتم انحاء حضور و انکشاف است که البته انکشاف حقایق و موجودات را در مرتبه ذات حق تعالی که بر طبق نظام وجود است، علم بسیط یا علم عنایی یا عنایت الاهیه میگویند.
رهگذر
باید گفت که فعل او عین حکمت است نه مطابق با حکمت، چرا که مفهوم حکمت را ما از نظامی انتزاع میکنیم که آن نظام خود ساخته شده خدا و در واقع فعل خدا است، پس صرفنظر از فعل خدا و جدا از صنع او، حکمت معنا و مفهومی پیدا نمیکند تا ما بخواهیم افعال او را در انطباق با آن، حکیمانه یا غیر حکیمانه بدانیم و این هم که گفته میشود فعل خدا مشتمل بر مصلحت و حکمت است، به این معنا نیست که تابع حکمت و مصلحت باشد و امری خارج از ذات الاهی، او را بر آن دارد که فعل را انجام دهد، بلکه معنای آن همان است که گفتیم، یعنی فعل خدا عین حکمت است. به بیان دیگر فعل خدا تابع حکمت نیست، بلکه حکمت تابع فعل خدا است.
رهگذر
بنابراین فعلی حکیمانه است که مطابق با نظام حاکم بر جهان هستی تحقق پیدا کند.
حال این سوال مطرح است که آیا در مورد خداوند هم میتوان به چنین موضوعی قایل شد. یعنی آیا میتوان بر این مبنا فعل خداوند را حکیمانه دانست یا نه؟
پاسخ این است که فعل خدا این چنین نیست، چرا که برای خداوند نظامی خارج از فعلش وجود ندارد تا او فعل خود را متناسب با آن انجام دهد. برای ما انسانها که نظامی خارج از ما و فعل ما وجود دارد حکمت چنین معنایی را پیدا میکند، اما در مورد خدا که کل نظام هستی فعل او است باید گفت که فعل او عین حکمت است نه مطابق با حکمت،
رهگذر
طور مثال، خطوطی که در کف دست قرار گرفته و از سُر خوردن اشیاء در دست جلوگیری میکند، یا مژگان چشم که از ورود گرد و غبار در داخل چشم جلوگیری میکند و یا اختلاف انگشتان دست که هر کدام کار بخصوصی را انجام میدهند، و هر کدام از کمالات وجود آدمی هستند نه از شرایط بقای انسان، با انطباق موجود با محیط و تکامل تدریجی، توجیهپذیر نیستند. این که گفتیم اینها نقشی در بقای موجودات ندارند به این معنا است که اگر هم این کمالات نمیبودند، اختلالی در بقای موجودات زنده ایجاد نمیشد، ولی وجود آنها نشانگر هدف و غایتی است که در حقیقت موجودات برای آسایش و پیشرفت و تکامل آنها به کار رفته است.
رهگذر
هر وقت که مرگ در جلو چشم ما مجسم میشود بیهودگی تلاشهای ما آن اندازه محسوس و مشهود میگردد که به خوبی میبینیم که تمام موازین اخلاقی ما عیناً مانند پارچههایی است که روی زخمها و جراحتها میکشند تا فقط زخمها و جراحتها را بپوشاند و الا مرحمی بر دل ریش ما نخواهند بود. و ظاهر میگردد که همه این نیکوکاریها که انجام میدهیم تا زندگی ما بر پایههای سعادت، خیر و رفاه قرار گیرد، چیزهای توخالی بوده و زندگی ما پا برهوا است، اینجا است که مذهب به کمک ما میآید و سرنوشت ما را در دست میگیرد.
رهگذر
حجم
۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰۵۰%
تومان