بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه خلقت | طاقچه
تصویر جلد کتاب فلسفه خلقت

بریده‌هایی از کتاب فلسفه خلقت

امتیاز:
۴.۰از ۱۳ رأی
۴٫۰
(۱۳)
اینان فقط به حیات طبیعی نگریسته و می‌خواهند فلسفه حیات را از همین حیات به دست آورند. و چون برای این حیات نمی‌توانند فلسفه‌ای به دست آورند، لذا به نفی زندگی و معناداری حیات می‌پردازند.
plato
مانده‌ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بودست مراد وی از این ساختنم از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم
plato
انِّما اَمْرُه اذا اَرادَ شَیئاً اَن یقُول لَه کن فَیکون؛ هرگاه خداوند اراده آفرینش چیزی را بنماید، همین که بگوید باش ایجاد می‌شود.
plato
برای آن که بتوان به فلسفه زندگی و هدف آفرینش دست یافت، باید خود را از زندگی طبیعی کنار کشید و از افقی بالاتر به آن نگریست. تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد
plato
کودکان سازند در بازی دکان سود نبود جز که تعطیل زمان شب شود در خانه آید گرسنه کودکان رفته بماند یک تنه این جهان بازی‌گه است و مرگ شب باز گردی کیسه خالی پر تعب سوی خانه گور تنها مانده‌ای با فغان واحسرتا برخوانده‌ای شد برهنه وقت بازی طفل خرد دزد ناگاهش کلاه وکفش برد شب شد و بازی او شد بی‌مدد رو ندارد که سوی خانه رود نی‌شنیدی انما الدنیا لعـب باد دادی رخت و کشتی مُرتَعب پیش از آن که شب شود جامه بجو روز را ضایع مکن در گفت‌وگو
plato
دکتر هشترودی از جمله کسانی بود که چون معمای آفرینش را در نیافته بود به نومیدی و پوچی کشانده شده بود. به طوری که در اواخر عمر ناتوانی از حل معمای آفرینش، در رفتار و کردار او تأثیر بسزا گذارده بود چنان که همسر وی می‌نویسد: همین نتوانستن و سر درنیاوردن دکتر را به تب و تاب می‌انداخت. بازتاب این ناتوانی در برابر معمای وجود، به پرخاش‌ها، تنگ خلقی‌ها و خروشیدن‌ها بدل می‌شد. روزهای آخر عمر، به همین خاطر انزوا گزید و از همه برید.
plato
و چه بسیار دانشمندانی که سالیان دراز به مشاهده و مطالعه جهان هستی می‌پردازند، اما از آن‌جا که نمی‌کوشند تا قیافه آیه‌ای بودن عالم را درک کنند به غایت‌داری هستی توجه نمی‌کنند. در واقع اگر کسی به مشاهده جهان هستی بپردازد، نظم و قانون حاکم بر همه اجزاء و عناصر آن را درمی‌یابد و پس از تفکر در این زمینه است که آدمی پی می‌برد که این نظم حاکم بر عالم نمی‌تواند به خود اجزای جهان مستند باشد، بلکه باید به نیروی فوق عالم ماده و طبیعت متصل باشد، که هر آن فیض وجودی او کاروان هستی را به سر منزل مقصود می‌کشاند.
رهگذر
وَ ما خَلَقْنا السِّموات وَ الاَرْض وَ ما بَینَهُما لاعبین
plato
وَ مَا لحَیوةُ الدُّنیا الاّ لَعب و لَهوٌ ولَدّارالاخرَةُ خَیرٌ للِّذین یتَقّوُن
plato
لهو: بعد دیگر حیات دنیوی، سرگرمی است. یعنی کاری که اشتغال به آن، انسان را از کارهای مهم دیگر باز می‌دارد. در فرق میان لهو و لعب گفته‌اند که لعب نتیجه‌اش تنها فوت وقت است، اما لهو علاوه بر اتلاف، مستلزم بازماندن از کار مهم نیز هست.
plato
اشخاصی چون فرانتس کافکا، آلبر کامو، ساموئل بکت، آرتور آداموف، ژان پل سارتر و اوژن یونسکو دیدگاه پوچ‌گرایانه نسبت به آفرینش دارند.
plato
فَان اللّه سُبْحانَه لَمْ یخْلُقُکم عَبَثاً وَ لَم‌ْیتْرُککم سُدی خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده و به حال خود وانگذاشته است.
رهگذر
۴. برای رسیدن به یک هدف باید مسیری را طی کرد تا به آن هدف رسید. ۵. از آن‌جایی که خداوند کمال مطلق است، آفرینش جهان هستی برای این نبوده تا به او نفعی برسد یا ضرری از وی دور شود، بلکه انگیزه خلقت مربوط به جهان هستی است نه خداوند.
plato
پاسخ اشکالاتی نظیر این سؤالات روشن می‌شود: آیا زمانی بوده که خدا نبوده باشد؟ قبل از آفرینش جهان خدا چه می‌کرده است؟ زیرا زمان که امری است ذهنی و از حرکت انتزاع می‌شود، ایجاد شده جهان آفرینش است و بیش از آن وجود نداشته تا سؤالاتی نظیر اشکالات فوق پاسخ داشته باشد.
plato
تو رواداری روا باشد که حق خود شود معزول با حکم سبق
plato
فاعل است، اما نه به این معنا که حرکات و ابزاری داشته باشد. بینا است حتی آن هنگام که مخلوق قابل رویتی وجود نداشت. تنها است، زیرا کسی وجود نداشت تا با او انس بگیرد و از فقدانش دچار ترس و ناراحتی شود. با در نظر گرفتن سه اصل فوق، به یک اصل اساسی‌تر نیز توجه می‌کنیم. و آن این که تمامی اصول و قواعد و قوانینی که بر جهان هستی حکم‌فرما است اعم از طبیعت و انسان، هیچ یک بر آفریدگار جهان صدق نمی‌کند. مانند قانون علیت، قانون حرکت، قانون حیات و مرگ .... به طور مثال بگوییم چون هر چیزی علتی دارد پس خدا نیز باید علت داشته باشد.
plato
چون ذات الاهی کامل و فعلیت محض است دیگر معنا ندارد که چیزی را هدف قرار داده تا با رسیدن به آن قوه‌های خود را به فعلیت برساند.
plato
لَم اَعبُدُ رَبَاً لَم ارَه؛ خدایی را که ندیده باشم، نپرستیده‌ام. ما رایت شَیئاً الاّ وَ رَایت اللّه مَعَه؛ من چیزی را ندیدم مگر آن که خدا را با آن دیدم.
رهگذر
آلکسیس کارل در این باره چنین می‌گوید: نیایش به آدمی نیروی تحمل غم‌ها و مصایب را می‌بخشد و هنگامی که کلمات منطقی برای امیدواری نمی‌توان یافت، انسان را امیدوار می‌کند و قدرت ایستادگی در برابر حوادث بزرگ به او می‌دهد.
رهگذر
حق تعالی به ذات خود صفات و افعال خود را به حکم اولیت و باطنیت مشاهده می‌کرد، ولی چون خواست که ذات و صفات و افعال خود را به حکم آخریت و ظاهریت مشاهده کند، انسان را خلق کرد، چرا که انسان استعداد وجودی آن را داشت تا به وسیله آن سّر حق برای حق ظاهر شود.
رهگذر

حجم

۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد