بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رحمت واسعه | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رحمت واسعه

بریده‌هایی از کتاب رحمت واسعه

۴٫۵
(۱۵۰)
در حرم‌ها باید سکوت را رعایت کرد.
حکیمی
ابوسفیان در حال نابینایی‌اش گفت: «دَوِّرُوهَا یَا مَعْشَرَ بَنِی‌اُمَیَّة، فَوَاللهِ مَا مِنْ جَنَّة وَ لا نَارٍ» (ای گروه بنی‌امیه، خلافت را بین خودتان بچرخانید؛ به خدا قسم، نه بهشتی در کار است و نه جهنمی). سیدالشهدا (ع) آنجا بود، گفت:‌ ای فلان فلان شده، کافر شدی، این حرف را زدی؟! ابوسفیان گفت: مگر نگفتید اینجا کسی غیر از ما نیست؟ چراکه [قبل از این پرسیده بود و] این‌ها گفته بودند کسی نیست. البته [چون] حضرت سیدالشهدا (ع) هم ازطرف بعضی از زن‌ها یک وصلتی با بنی‌امیه داشته است، [آن‌ها او را غریبه نشمردند و] چه می‌دانستند که می‌خواهد کفر بگوید!
آبرنگ
رسول‌خدا (ص): «یا عَلِیُّ، إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یجْعَلَک مَعِی فِی الْجَنَّةِ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یزِیدَنِی فَزَادَنِی ذُرِّیتَک وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یزِیدَنِی فَزَادَنِی زَوْجَتَک وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یزِیدَنِی فَزَادَنِی مُحِبِّیک فَزَادَنِی مِنْ غَیرِ أَنْ أَسْتَزِیدَهُ مُحِبِّی مُحِبِّیک. فَفَرِحَ بِذَلِک أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (ع) ثُمَّ قَالَ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مُحِبُّ مُحِبِّی؟ قَالَ: نَعَم یا عَلِی؛ یا علی، من از خدا خواستم تو را در بهشت همراه من قرار دهد، پس چنین کرد. و از او خواستم بر آن بیفزاید، پس ذریۀ تو را نیز افزود. و دوباره زیادتر طلبیدم، پس همسرت را نیز افزود. باز زیادتر طلبیدم، دوست‌داران تو را نیز افزود. و بدون آنکه بیش از این را طلب کنم، دوست‌دارانِ دوست‌داران تو را نیز افزود. پس امیرالمؤمنین (ع) از شنیدن این مطلب خوشحال شد و عرضه داشت: پدر و مادرم به فدایت، دوست‌داران دوست‌دارانم را نیز افزود؟ پیامبر (ص) فرمود: آری»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
فرمود: پس منبر برو، اما به سه شرط: یکی اینکه اگر وعده دادی، خلف وعده نکن. دوم اینکه وقتی منبر می‌نشینی، اگر به مستمعین چایی دادند و…، از این کار بدت نیاید. سوم اینکه هرچه دادند، بگیر و کاری نداشته باش»
منمشتعلعشقعلیمچکنم
قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإیمان (بگو، اسلامتان را بر من منت ننهید؛ بلکه این خداست که بر شما منت نهاد و به ایمان رهنمون گردانید).
منمشتعلعشقعلیمچکنم
توابین هم آمدند توبه کردند. اما توبه‌اش به چیست؟ توبه‌اش به این است که بروند جهاد بکنند؟! مثل زمان وجود خود [سیدالشهدا (ع)] و دعوت او؟! نه! توبه‌اش به این است که به امام فعلی و وصی فعلی مراجعه بکنند و [بپرسند] چه کار بکنند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
شخصی به محضرش رسید و گفت: «آقا، من فرصت نمی‌کنم که هر روز این زیارت را با صد لعن و صد سلام بخوانم. چه کنم؟» راه چاره‌ای به او نشان داد و فرمود که «زیارت عاشورای مختصره» را بخواند.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
(رسول‌خدا (ص) فرمود: «اگر همۀ مردم بر محبت علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) گِرد می‌آمدند، هرگز خداوند آتش جهنم را نمی‌آفرید.») ولی ما قدردان اهل‌بیت (ص) نیستیم، مثل کسانی که گنجی در خانه دارند؛ ولی گویا ندارند و از آن غافل محض‌اند! بلکه کار و حال ما بدتر از آن‌هاست. گویا مانند کسانی که به امامت اعتقاد ندارند، ما نیز امیرالمؤمنین (ع) را نداریم و مانند آن‌ها زندگی می‌کنیم که آن حضرت را ندارند
هاشم
ثمرۀ این‌ها اشعاری بود که جابه‌جا در محافل حسینی زیر لب‌ها زمزمه می‌شد: امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن‌ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع مگر نه اینکه «آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند»؟! اشعار ازدل‌برآمدۀ کربلایی محمود، بر دل‌ها می‌نشست و مداحان شهرها و روستاهای اطراف همچون «برگ زر» آن‌ها را دست‌به‌دست می‌گرداندند. گویی قرار بود در کنار آن فرزند پاک، این اشعار هم صدقۀ جاریه‌ای برای کربلایی محمود باشد.
هاشم
معاویه برای خالدبن‌معمر پیغام فرستاد که تو پیروز شدی و اگر [حمله‌ات را] پایان ندهی، امارت خراسان برای توست. پس خالد در امارت خراسان طمع کرد و [حمله‌اش] را پایان نداد.
وحید
از اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین (ص) و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛ یعنی الآن هم امام حیّ است و حرفت را می‌شنود.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
«کسانی هستند که به برکت یک قطره اشک بر مظلومیت سیدالشهدا (ع) مستبصر و شیعه و هدایت شده‌اند و حسن عاقبت روزی‌شان شده است.»
R.Khabazian
آنچه معاویه و یزید بالفعل داشتند، ما بالقوه داریم. خیلی به خود مغرور نشویم. این‌طور نیست که آن‌ها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه می‌بریم!
شیدا
دیگر چاره‌ای نیست، الا اینکه خودتان را به خدا بسپارید و متوسل شوید؛
محمدرضا میرباقری
روایت است که آن حضرت به کربلا نرسیده، طائفۀ جن آمدند و گفتند: اجازه دهید الآن همۀ دشمنان شما را هلاک کنیم. چنین کاری را هم می‌توانستند بکنند، ولی حضرت در جواب آن‌ها فرمودند: «وَ إِذا أَقَمتُ بِمکانی، فَبماذا یبْتَلی هذَا الخَلْقُ المَتْعُوسُ، وَ بِماذا یخْتَبَرونَ؟!... نَحْنُ وَ اللهِ أَقْدرُ عَلَیهِمْ مِنْکمْ» (اگر من در جای خود بمانم، پس این خلق نابودشده با چه چیز آزموده و مورد ابتلا واقع شوند؟!... به خدا سوگند، ما بهتر از شما می‌توانیم آن‌ها را نابود کنیم).
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
بعضی می‌گویند: گریه چه فایده‌ای دارد؟ فایده‌اش این است که اتصال روحی انسان با خود سیدالشهدا (ع) و با حضرت رسول (ص) و با خدا در ترقی است؛ با همین بکاءها.
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
حسینی یا یزیدی؟ ما باید اهل محاسبه باشیم، هرچند اهل توبه نباشیم و تدارک نکنیم، خودِ محاسبه مطلوب است. اگر بدانیم فلان روز حسینی و فلان روز یزیدی هستیم، بهتر از این است که اصلاً ندانیم یزیدی هستیم یا حسینی. سرانجام ممکن است روزی به خود بیاییم و بخواهیم تدارک کنیم. باتوجه به عیوب خویش و اصلاح آن‌ها، فرصت رسیدگی به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم! «أَفْضَلُ الناسِ مَنْ شَغَلَتْهُ مَعایبُهُ عَنْ عُیوبِ الناسِ». به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی‌توانیم دیگران را اصلاح کنیم.
saqqa
حضرت سیدالشهدا (ع) فرمود: «لِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی؟ حَلالاً حَرّمْتُ أو حَرَاماً حلَّلْتُ؟!» (چرا ریختن خون مرا حلال می‌دانید؟ آیا حلالی را حرام کرده‌ام یا حرامی را حلال کرده‌ام؟). یک ملعونی جواب داد: «نُحَارِبُکَ بُغْضاً مِنّا لأبِیکَ» (به‌خاطر بغضی که از پدرت در دل داریم، با تو می‌جنگیم). اینجاست که می‌گویند حضرت سیدالشهدا (ع) گریه کرد
جواد
(بر سادات جایز است که صدقات مستحبی را چه از سادات و چه از غیرسادات، دریافت کنند). کأنّه در صدقات مندوبه اتفاق نظر است که لازم نیست دانسته شود این فقیر سید هست یا سید نیست، اما این برای غیر نبی و ائمه (ص) است.
khorshid_sh
«معرفت ائمه (ص) وقتی بالا برود، به معرفت خدا می‌رسد؛ چون این‌ها باب‌اند
Orafa

حجم

۳۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۳۶۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان