بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مردان مجنون زنان لیلی (جلد دوم) | طاقچه
کتاب مردان مجنون زنان لیلی (جلد دوم) اثر علی شمیسا

بریده‌هایی از کتاب مردان مجنون زنان لیلی (جلد دوم)

نویسنده:علی شمیسا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأی
۳٫۰
(۳)
فرهنگ معذرت‌خواهی دال بر ضعف و زبونی نیست.
سیّد جواد
سطح مقاومت خودتان را بالا ببرید
سیّد جواد
مردی که از مشکلات زندگی خسته شده بود، تصمیم به خودکشی گرفت. شبی در حالی‌که یک قرص نان زیربغلش بود، به اطراف شهر رفت. هنگامی‌که به تقاطع خطوط راه‌آهن رسید، روی ریل‌ها دراز کشید. پیرمردی که از آن‌جا می‌گذشت، از دیدن این صحنه متعجب شد و پرسید: «چرا این‌جا روی ریل‌ها خوابیده‌ای؟» مرد جواب داد: «می‌خواهم خودکشی کنم.» پیرمرد پرسید: «آن نان برای چیست؟» مرد جواب داد: «برای این‌که تا قطار برسد از گرسنگی نمیرم!»
سیّد جواد
نه گفتن! (از همین اکنون، نه گفتن را تمرین کنید!)
سیّد جواد
۳: این نیز بگذرد!
سیّد جواد
۹: فقط خودت باش!
سیّد جواد
زن: «دوستت دارم.» شوهر: «منم دوستت دارم.» زن: «ثابتش کن. داد بزن تا همه‌ی دنیا بفهمن.» شوهر کنار گوش زن زمزمه می‌کند: «دوستت دارم.» زن: «چرا آروم و برای من زمزمه می‌کنی؟» شوهر: «چون تو همه‌ی دنیای منی.»
سیّد جواد
ملانصرالدین خرش را گم کرده بود، فریاد می‌زد که هرکسی خرم را به من برگرداند، به او دو خر مژدگانی می‌دهم. به او گفتند: «این چه کار است، دو خر می‌دهی که یک خر به دست آوری؟!»‌ ملانصرالدین در جواب گفت: «شما لذت پیدا کردن و بخشیدن را نفهمیده‌اید!»
سیّد جواد
از یکی می‌پرسند: «می‌دانی چرا غواص‌ها از پشت، در آب می‌پرند؟» او می‌گوید: «آخر اگر از جلو بپرند می‌افتند داخل قایق!
سیّد جواد
یک دانش‌آموز با ترس، خطاب به معلمش گفت: «مرا ببخشید آقا! من نمی‌توانم جمله‌ای که در حاشیه‌ی مقاله‌ی قبلی من نوشته‌اید، بخوانم!» معلم جواب داد: «من نوشته بودم، خوش‌خط‌تر بنویس!»
سیّد جواد

حجم

۲۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۲۱ صفحه

حجم

۲۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۲۱ صفحه

قیمت:
۷۵,۹۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد