بریده‌هایی از کتاب چرا زنان حرف می‌زنند و مردان فرار می‌کنند

تحقیقات و تجربیات بالینی پنجاه‌وچندساله‌ی ما به‌طور مکرر نشان داده که صحبت درباره‌ی روابط، هر چقدر هم که با نیت و مقصود خوب انجام شود، روابط را به جای آنکه بهتر کند، بدتر می‌کند و این هیچ ربطی به کم بودن علاقه‌ی مردان یا «ضعف آن‌ها در مهارت برقراری ارتباط» ندارد.

دلسوزی نسبت به خود به این معناست که درک کنید تغییر الگوهای کهنه تا چه اندازه برای شما دشوار است و برای دستیابی به رابطه‌ای که همواره به دنبال آن بودید، تا چه اندازه سزاوار این تغییر هستید. دلسوزی نسبت به همسر نیز بدین معناست که درک کنید تغییر الگوهای کهنه تا چه اندازه برای او دشوار است و او تا چه اندازه سزاوار داشتن رابطه‌ای نزدیک‌تر با شماست.

اگر شما خانم هستید، احساس گناه باعث عمیق‌تر شدن ترس ناخودآگاه از تنهایی، محرومیت یا آسیب‌دیدگی در شما می‌شود. «اگر من یک همسر عاشق نباشم، او نیز مرا دوست نخواهد داشت و تنهایم خواهد گذاشت.» اگر شما آقا هستید، حس گناه، حس شکستی عمیق را به عنوان همسر و حامی در شما ایجاد خواهد کرد. در هر حال خانم باشید یا آقا، عمل بر خلاف ارزش‌ها، فشاری روحی و عصبی را در جسم و روح شما ایجاد خواهد کرد و تنها راه بازگشت به آرامش این است که با خود یا به بیان بهتر با ارزش‌های عمیق و درونی خود، صادق باشید.

دست‌هایتان را روبروی خود نگهدارید و انگشتانتان را در هم چفت کنید. به دستان خود نگاه کنید و توجه کنید که انگشت شست کدام دستتان در بالا و انگشت کوچک کدام دستتان در پایین قرار دارد. سپس دستانتان را باز کنید و دوباره در هم چفت کنید؛ به گونه‌ای که انگشت شست دست دیگرتان در بالا و انگشت کوچک دست دیگرتان در پایین قرار گیرد. به احتمال زیاد متوجه شده‌اید این کار تا چه اندازه سخت است. وقتی تغییر این عادت ناچیز و کم‌اهمیت تا این اندازه دشوار است، می‌توانید تصور کنید که تغییر روش شما در رفتار روزمره با همسرتان تا چه اندازه می‌تواند دشوار باشد. اما اجازه ندهید این دشواری شما را متوقف کند.

مشکل این است که طی این سال‌ها، شما به این رفتارها عادت کرده‌اید و یادگیری الگوهای جدید رفتاری ممکن است برای شما دشوار به نظر برسد. برای آنکه مغز عادت‌های کهنه را اصلاح کند و عادت‌های جدید را جایگزین آن‌ها نماید، تنها یک راه وجود دارد: تمرین، تمرین، تمرین! اما خبر خوشحال‌کننده‌ای که برایتان داریم این است که بیشتر این تلاش‌ها، فقط در آغاز کار باید صورت گیرند. به محض آنکه شما مهارت جدید را یاد بگیرید، مغز شما در بیشتر مواقع، به صورت خودکار، آن را انجام خواهد داد.

زن از شوهرش می‌خواهد هر کاری را که او دوست دارد، انجام دهد تا احساس نگرانی نکند و مرد از همسرش می‌خواهد تسلیم او شود تا احساس شکست نکند. زن و مرد سعی می‌کنند یکدیگر را کنترل کنند یا حتی یکدیگر را وادار کنند که تسلیم شوند و از آن‌جا که انسان به‌طور ذاتی از تسلیم شدن متنفر است، جنگ‌های سلطه‌جویانه همیشه به نفرت و انزجار بیشتر منتهی می‌شوند که تنها ترس و شرم را تشدید می‌کند.

افرادی که گرایش شدیدی به ترس یا شرم دارند، نسبت به منفی‌گرایی تمایل بیشتری دارند.

یک زن اگر حس کند که هیچ‌کس دوستش ندارد ممکن است خودکشی کند اما یک مرد، اگر حس کند که لیاقت عشق هیچ‌کس را ندارد، چون او بازنده‌ای بیش نیست، احتمال دارد دست به خودکشی بزند.

جنگ و گریز برای مردان، معادل مراقبت و دوستی برای زنان است.

دلیل به وجود آمدن فاصله میان ما، تفاوت‌های ذاتی از نظر ترس و شرم نیست بلکه چگونگی مدیریت بر این تفاوت‌هاست که ما را از هم جدا می‌کند. اگر شما این تفاوت‌ها را با انتقاد، موضع‌گیری، کناره‌گیری یا سرزنش کردن دیگران کنترل کنید، رابطه‌ی شما با شکست مواجه خواهد شد؛ اما اگر از این تفاوت‌ها برای پیشرفت، ترقی، برقراری ارتباط یا پشتیبانی استفاده کنید، رابطه‌ی میان شما و همسرتان روز به روز مستحکم‌تر خواهد شد