بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مصطفی (زندگی‌نامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردّانی‌پور) | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب مصطفی (زندگی‌نامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردّانی‌پور) اثر گروه نویسندگان

بریده‌هایی از کتاب مصطفی (زندگی‌نامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید حجت‌الاسلام مصطفی ردّانی‌پور)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۷۵ رأی
۴٫۷
(۷۵)
به حلال و حرام دقت می‌کرد. خیلی بیش از بقیه. من رفتم مشهد و برگشتم. مصطفی را دیدم و سلام کردم. بعد از سلام و احوالپرسی از من پرسید: مشهد بودی؟! گفتم: آره، چطور مگه! با لحن خاصی گفت: با ماشین لشکر رفته بودی!؟ مکثی کردم و گفتم: چند تا از فرماندهان لشکر هم بودند. مصطفی پرید تو حرفم و گفت: به کسی کاری نداشته باش. آدم باید با پول حلال بره زیارت. همین الان برو پیش مسئول تدارکات، ببین چقدر باید برای هزینه‌ی ماشین پول بدی. من هم بعد از کمی فکر رفتم و هزینه‌ی ماشین را پرداختم.
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
حاجات مردم به سوی شما از نعمت خدا بر شماست. از ادای آن کوتاهی نکنید که این نعمت در معرض زوال و نابودی است
سحر
«شما در همه‌ی گرفتاری‌ها توسل داشته باشید به خود آقا، همه گره‌ها به دست ایشان باز می‌شود. خدا برای ما امام زمان (عج) را قرار داده. دست نیازتان را به سوی ایشان بگیرید، مطمئن باشید شما را دست خالی رها نمی‌کنند.» خود امام عصر (عج) فرمودند: ما شما را رها نکرده‌ایم (و در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌کنیم) و یاد شما را از خاطر نمی‌بریم. اگر چنین بود، بلاها بر شما هجوم آورده و دشمنان شما را پایمال می‌کردند.
#دور_از_ذهن
آن کسانی که مسؤلیتی دارند و با خون شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام، نام و عنوانی پیدا کرده‌اند مواظب خود باشند!
رعنا
عصر آن روز به منزل آیت‌الله بهاءالدینی رفتیم. ایشان در اتاق کوچک خود ما را به حضور پذیرفتند. استاد برای ما صحبت‌های زیبایی داشتند از آن جمله درباره‌ی خودسازی فرمودند: آقا جان شما اگر به یک گربه اذیت کردید، شما هم صدام هستید. شما هم ریگان هستید، چون نمی‌توانید بیش از این اذیت کنید. بعد ادامه دادند: خودتان را بسازید آقا. خودتان را بسازید.
رعنا
به محض اینکه به استاد دست داد علامه مصباح خم شد و دست مصطفی را بوسید! رنگ از چهره‌ی مصطفی پرید. خیلی شرمنده شد. اما حضرت آیت‌الله مصباح به خوبی می‌دانست چه می‌کند!
رعنا
مصطفی از کارهای صدام برای آقا گفت. حضرت آقای بهجت پس از شنیدن صحبت ایشان فرمودند: «هر کدام از ما یک صدام در درون خود داریم. مواظب باشید از او غافل نشویم!»
رعنا
وقتی صحبت مصطفی تمام شد حضرت آقای بهجت با حالتی خاص و همان لهجه‌ی همیشگی فرمودند: «شما پاسدار هستید!؟» بعد مکثی کرده و فرمودند: «پاسدار شما کیست!؟» ایشان در آن جلسه همین یک جمله را بیشتر نگفت. اما حسابی همه‌ی ما را به فکر فروبُرد. معمولاً هم اولیای الهی همین‌گونه هستند. بعد از گفتن این جمله که اشاره به جهاد اکبر و پاسداری از باطن داشت همه ساکت شدند.
رعنا
خلاصه همه شیفته‌اش بودند. همیشه گرداگرد او پر از بسیجیانی بود که عازم جبهه می‌شدند. هر جا که حضورش لازم بود با هر سختی خود را می‌رساند. برای مردم شرایط انقلاب و جنگ را تبیین می‌کرد.
رعنا
یکی از مسئولان جنگ می‌گفت: من شک ندارم مقدس بودن دفاع ما مدیون آقا مصطفی ردانی و امثال او است. آن‌ها کاری کردند که دوران هشت‌ساله‌ی دفاع مقدس به یکی از دوران‌های طلایی این کشور تبدیل شود.
رعنا

حجم

۶۲۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

حجم

۶۲۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان