تا حالا همچین ماهیای که این قدر قوی باشه و اینجوری عمل کنه نگرفتم. شاید از عاقلیشه که نمیپره. میتونه با یه پرش یا یه حمله کارمو تموم کنه. ولی شاید قبلاً زیاد به قلاب گیر کرده و میدونه چطور باید بجنگه. نه میتونه بفهمه که فقط یه مرد مقابلشه، نه اینکه اون مرد یه پیرمرده. ولی عجب ماهی بزرگیه و اگه گوشتش خوب باشه توی بازار چی میشه. مثل یه ماهی نر طعمه رو گرفت. و مثل یه ماهی نر اونو میکشه. هیچ ترسی هم توی مبارزه ش نیست. موندم نقشهای داره یا درست مثل من نا امیده؟
Zeinab
این منم که بدشانسم. ولی کسی چه میدونه؟ شاید امروز... هر روز، یه روز دیگه ست. خوش شانس بودن بهتره. ولی من کارمو کاملاً درست انجام میدم تا وقتی شانس پیداش شد، آماده باشم
Mohammad Ahmadi
بعد از آنکه تشخیص داد دست راستش به قدر کافی توی آب مانده آن را بیرون آورد و بهش نگاه کرد و گفت:
«بد نیست. تازه درد برای یه مرد چیزی نیست»
amirkabir79
خوش شانس بودن بهتره. ولی من کارمو کاملاً درست انجام میدم تا وقتی شانس پیداش شد، آماده باشم».
حسین پاریات
از خود پرسید: «چی بود که تو رو شکست داد؟»
و با صدای بلند گفت: «هیچ چی. من زیادی دور شدم»
Mohammad Hossein
«تو باید خیلی چیزا با خودت میاوردی. ولی اونا رو نیاوردی، پیرمرد. حالا وقت این نیست که به نداشتههات فکر کنی. به کارهایی فکر کن که با چیزایی که اینجا هست میتونی انجام بدی»
Vahid Ghobadi
فهمید حرف زدن با یک نفر به جای حرف زدن با دریا یا با خودش چقدر خوشتر است.
Mostafa Alemzade
از شدت دردهایش میفهمید که هنوز نمرده است.
Mostafa Alemzade
چرا پیرمردا اینقدر زود بیدار میشن؟ برای اینکه روزشون بیشتر طول بکشه؟
Mostafa Alemzade
شانس چیزیه که به شکلای جورواجور میاد. کی میتونه بشناسش؟ من اونو با هر شکل و پولی که بخواد میگیرمش. کاش میتونستم نوری از چراغها ببینم. دلم خیلی چیزا میخواد. ولی این چیزیه که حالا میخوامش»
Dr.matin