بریدههایی از کتاب پیرمرد و دریا
۳٫۹
(۸۰)
حالا وقت این نیست که به نداشتههات فکر کنی. به کارهایی فکر کن که با چیزایی که اینجا هست میتونی انجام بدی
mashver
یادت نره الآن توی سپتامبریم».
پیرمرد گفت: «آره، ماهی که ماهیای بزرگ سر و کله شون پیدا میشه. ماه مه هر بی سر و پایی ماهیگیر میشه»
ʀ.ʙ.ʙ
ناامید بودن احمقانه ست. از اون گذشته، به باور من گناهه.
mashver
هر روز، یه روز دیگه ست. خوش شانس بودن بهتره. ولی من کارمو کاملاً درست انجام میدم تا وقتی شانس پیداش شد، آماده باشم».
Sahel Msz
«ولی یه مرد برای شکست خوردن ساخته نشده. یه مرد میتونه خُرد بشه. ولی شکست نمیخوره
negin
پیرمرد و دریا
نویسنده: ارنست همینگوی
ترجمه: حمیدرضا رضایی
نشر روزگار
معجزه ی سپاسگزاری
چرا پیرمردا اینقدر زود بیدار میشن؟ برای اینکه روزشون بیشتر طول بکشه؟
mashver
من کارمو کاملاً درست انجام میدم تا وقتی شانس پیداش شد، آماده باشم
mashver
ناامید بودن احمقانه ست.
نیلوفر
میگفت: «دوست دارم یه کم شانس بخرم. البته اگه جایی باشه که اونو بفروشن»
Zeinab
همه چیز پیرامون پیرمرد کهنه بود، به جز چشم هایش که به رنگ دریا بود و پر امید می نمود و شکست ناپذیر.
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
شما همگی نسلی تباه شده اید.
rezaat98
بذار فکر کنه من از چیزی که هستم بیشترم؛ منم همون جوری میشم.
mashver
و از خود پرسید: «چی بود که تو رو شکست داد؟»
و با صدای بلند گفت: «هیچ چی. من زیادی دور شدم»
کتاب خوان تازه وارد
با خود میگفت: «تو ماهی رو فقط برای این نکشتی که زنده بمونی و اونو محض یه لقمه نون بفروشی. تو اونو به خاطر افتخارش کشتی و به خاطر اینکه یه ماهیگیری. وقتی زنده بود عاشقش بودی و حالا هم دوسش داری. اگه دوسش داشتی، کشتنش گناه نیست. نکنه گناهش بیشتره؟»
Amir G
توی دلش میگفت: «بذار امیدوار باشیم».
aseman
این را بلند نمیگفت چرا که میدانست آدم وقتی چیز خوبی به زبان میآورد، آن چیز اتفاق نمیافتد.
ahmad_abbasi_1
«ناامید بودن احمقانه ست. از اون گذشته، به باور من گناهه. با خود میگفت: «به گناه فکر نکن. حالا جز گناه، مشکل زیاد هست. تازه من اصلاً چیزی از گناه نمیدونم»
چیزی از اون نمیدونم. مطمئن هم نیستم بهش ایمان داشته باشم. شاید کشتن ماهی یه گناه بود. فکر میکنم گناه بود، حتی اگه کشتمش تا خودم رو زنده نگه دارم و به مردم زیادی غذا بدم. ولی اونوقت که دیگه همه چیز گناه میشه. به گناه فکر نکن. دیگه برای فکر کردن به اون زیادی دیر شده و عدهای هستن که پول میگیرن تا گناه کنن. بذار اونا بهش فکر کنن. تو به دنیا اومدی تا یه ماهیگیر باشی، همونطور که ماهی به دنیا اومده که ماهی باشه
amirkabir79
پیرمرد و دریا
نویسنده: ارنست همینگوی
ترجمه: حمیدرضا رضایی
نشر روزگار
peyvandnik
توی دلش میگفت: «ناامید بودن احمقانه ست. از اون گذشته، به باور من گناهه.
Amir G
حجم
۷۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۷۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۲۲,۰۰۰
۱۱,۰۰۰۵۰%
تومان