بریده‌هایی از کتاب مردی به نام اوه

سونیا عاشق حرف زدن بود و اووه عاشق گوش دادن و اووه تازه در این لحظه بود که معنی این که می‌گویند: «انسان‌ها مکمل هم هستند» چیست.

اووه و زن هر دو همزمان یک کلمه را می‌گویند؛ این دقیقا همان کلمه‌ای است که باعث می‌شود نفرت اووه نسبت به زن کم‌تر شود: «ای خدا!...»

دوست دارد قلبش را از دست کارهای پروانه ماساژ بدهد!

غم چیز سنگینی است...

«اینو یادت باشه، فقط احمق‌ها هستند که هیکل و قدرت را یکی می‌دانند!» و این جمله‌ای بود که اووه هیچ وقت آن را فراموش نکرد.

آدم زمانی که عزیزی را از دست می‌دهد، دلش برای کوچک‌ترین و عجیب‌ترین چیزها هم تنگ می‌شود: لبخندش، حرکاتش هنگام خواب و یا حتی رنگ کردن دوباره‌ی اتاق برای او...

همسرش اما برعکس اووه در خوش‌قول بودن و سر وقت بودن ناتوان بود؛ البته اکثر زن‌ها همین‌طور بودند

غم چیز سنگینی است...

مردم خیلی دوست دارند که قدرت فکر کردن خود را از دست بدهند و کنترلی روی رفتار خودشان نداشته باشند، برای همین است که الکل می‌خورند. او معتقد است این آدم‌ها بسیار بی‌خرد و ابله هستند!

آدم زمانی که عزیزی را از دست می‌دهد دلش برای کوچک‌ترین و عجیب‌ترین چیزهایش هم تنگ می‌شود: لبخندش، حرکاتش هنگام خواب و یا حتی رنگ کردن دوباره‌ی اتاق برای او...

آدم زمانی که عزیزی را از دست می‌دهد، دلش برای کوچک‌ترین و عجیب‌ترین چیزها هم تنگ می‌شود: لبخندش، حرکاتش هنگام خواب و یا حتی رنگ کردن دوباره‌ی اتاق برای او...

بستنی‌ها سالی یک کرون گران می‌شدند و این افزایش قیمت سالی یکبار برای اووه ناراحت‌کننده بود.

«مردها به خاطر اعمالشان است که تبدیل به یک مرد بزرگ می‌شوند، نه به خاطر حرف‌هایشان!»

اووه گفت: «مردها به خاطر اعمالشان است که تبدیل به یک مرد بزرگ می‌شوند، نه به خاطر حرف‌هایشان!»

«آخه می‌دونی ایرانی‌ها آشپزی خوبی دارند و به همین خاطر من اون‌ها رو دوست دارم و با اون‌ها کنار میام، چون منم... منظورم اینه خوردن رو دوست دارم!»

این قانون خانه‌ی اوست که در خانه اش هیچ غذایی دور ریخته نمی‌شود.

«کسی که بد است، با کسی که می‌تواند بد باشد تفاوت زیادی دارد.»

«هر کاری را به هر طریقی که انجام دهی، نهایتا اتفاقی رخ می‌دهد که مقدر شده است.»

«آهای... یادت باشه من باهات دوست نیستم... اینو بفهم که وقتی یه احمق بهت سنگ پرت می‌کنه و من از تو حمایت می‌کنم، به این معنی نیست که از تو خوشم میاد؛ معنیش اینه از تو کم‌تر از اون بدم میاد!»

آدم زمانی که عزیزی را از دست می‌دهد، دلش برای کوچک‌ترین و عجیب‌ترین چیزها هم تنگ می‌شود: لبخندش، حرکاتش هنگام خواب و یا حتی رنگ کردن دوباره‌ی اتاق برای او...