بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواب باران | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب خواب باران اثر وجیهه سامانی

بریده‌هایی از کتاب خواب باران

امتیاز:
۳.۹از ۱۸۱ رأی
۳٫۹
(۱۸۱)
«من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سخت‌ترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...»
Z.M
«گاهی به زمان نیازه تا حکمت بعضی چیزا مشخص بشه... گاهی هم هیچ‌وقت از بعضی چیزا سر درنمیاریم. چون ذهنمون محدود به این دنیاست. اونی که داره قصه‌ی زندگی‌مون رو می‌نویسه و کارگردانی می‌کنه، به کل زندگی‌مون از اول تا آخرش اشراف داره. حتماً حواسش به همه‌چیز هست.»
•|مهدے یار|•
حسام به تأیید سر تکان داد: «ایمان به اینکه شرایطی که من الان دارم، بهترینه و از روی عدالت و حکمت خداست و قطعاً اشتباه نیست، آدم رو به مرحله‌ی صبر و یقین و حتی شکر می‌رسونه.»
h.s.y
اونی که داره قصه‌ی زندگی‌مون رو می‌نویسه و کارگردانی می‌کنه، به کل زندگی‌مون از اول تا آخرش اشراف داره. حتماً حواسش به همه‌چیز هست.»
mahan
«لقد خلقنا الانسان فی کبد... ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم. این فرمایش خود خداست تو قرآن.»
یا صاحب الزمان
«من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سخت‌ترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...»
Z.M
صدای حسام در گوشش پیچید: «اونی که داره قصه‌ی زندگی‌مون رو می‌نویسه و کارگردانی می‌کنه، حتماً حواسش به همه‌چیز هست.» سرش را به پشتی مبل تکیه داد و نگاهش از پنجره‌ی اتاق، رو به آسمان پر کشید: «داری قصه‌ی زندگی‌ام رو چه‌جوری می‌نویسی؟»
محمدحسین
«جلسات قرآن‌خونی‌مون تقریبا بعد از حامد تو این خونه شروع شد... چند سالی هم هست که به اصرار تو، هر جلسه معنی آیه‌ها رو هم با خانم‌ها می‌خونیم... امروز که خانم اسکندری این‌طور حرف زد و رفت، یه لحظه با خودم فکر کردم پس نتیجه‌ی این همه سال دور هم جمع‌شدن و قرآن‌خوندن چی بوده؟ وقتی این‌قدر راحت تهمت می‌زنن و پشت سر دختر مردم غیبت می‌کنن و به هزار گناه کرده و نکرده متهمش می‌کنن... بعد هم به راحتی حکم صادر می‌کنن و محکومش می‌کنن و این‌طور دلش رو می‌شکنن... پس به چیه قرآن خوندنمون باید دلخوش باشم؟!»
n re
«داشت می‌سوخت... دیدم که می‌سوخت... داد می‌کشید... قهقهه می‌زد... می‌سوخت و قهقهه می‌زد...»
silver moon
«من به هر چیزی که وابسته شدم، خدا ازم گرفت تا یاد بگیرم تو این دنیا، نباید مطلق به کسی یا چیزی جز خودش وابسته و دلبسته شد. طول کشید تا یاد بگیرم... با سخت‌ترین چیزها هم یادم دادن؛ اما بالاخره یاد گرفتم...»
یا صاحب الزمان

حجم

۱۵۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۵۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان