بریدههایی از کتاب پی یر و لوسی
۴٫۰
(۴۰)
فقط زمانی باید هنرمند شد که نتوانیم آنچه را احساس میکنیم برای خودمان محفوظ بداریم، زمانی که فوران احساسمان بیش از حد باشد.
farnaz Pursmaily
آیا برای زن چیزی شادیبخشتر از دیدن عکسی از کودکی محبوبش هست؟ در افکارش او را آرام تکان تکان میدهد، و حتی در عالم خیال میبیند که او را به دنیا آورده است!
farnaz Pursmaily
میدانست که اگر هم دیگر هرگز او را نبیند، او هست، وجود دارد، و همان مأوایی است که آرزوی اوست.
farnaz Pursmaily
او با فرجههایی که هنر فراهم میکند آشنا بود. زمانی که چشم مسحور تناسب دلپذیر خط و رنگ میشود، یا در گودی لذتبخش صدفِ بازی آکوردهایی را میشنویم که طبق قوانین هارمونی نخست یک به یک و سپس بههم گره میخورند، وجودمان آرام و غرق در شادمانی میشود. اما این پرتو درخشان از برون به ما میرسد، چنانکه گویی پرتوهای خورشیدی دوردست ما را مسحور ساخته و بر فراز زندگی آویخته باشد. این حالت دمی بیش نمیپاید؛ سپس از نو سقوط میکنیم. هنر هرگز چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست.
farnaz Pursmaily
رنج کشیدن مهم نیست، مردن مهم نیست اگر معنایی در آن باشد.
farnaz Pursmaily
این مذهب نوین طالب همه چیز بود و به کمتر رضایت نمیداد: تمام وجود آدمی را میخواست، جسمش را، خونش را، زندگیاش را، ذهنش را.
farnaz Pursmaily
افکار چگونه میتوانند آزادانه در تبادل باشند وقتی که هر فردی از تعمق در اندیشههای خویش سر باز میزند؟
farnaz Pursmaily
و در این روزهای پر آشوبِ بهارِ بلوغ، او چه سخت نیازمند آرامش و تعمق است! اما آنها ــ آن نیروهای کور و حیوانی و کوبنده ــ در اعماق نقبش بهدنبالش میآیند، او را که هنوز در پوسته تازهاش ظریف و آسیبپذیر است مییابند و از تاریکی بیرون میکشند و به میان بشریت بیرحم رها میکنند؛ و از همان آغاز از او انتظار دارند حماقتها و نفرتهای آن را بیآنکه بفهمد بپذیرد و، نه تنها بپذیرد، تقاص آنها را هم پس بدهد
farnaz Pursmaily
ــ نه، نه. همه چیز برایم عشق است. همه چیز را دوست دارم و همه چیز مرا دوست دارد. باران دوستم دارد، باد دوستم دارد، آسمان خاکستری و سرما دوستم دارند، و محبوب عزیزم دوستم دارد.
ماراتن
. با شور و هیجان میکوشیدند سر خود را به هر چیزی گرم کنند. هیچیک از این دو بچه بیچاره کوچکترین امیدی به فرار از سرنوشتی نمیدید که قرار بود از هم جداشان کند. مخالفت با جنگ بهمنزله بیاعتنایی به تمایلات یک ملت بود: انگار که بخواهند سقف کلیسایی را که پناهشان داده بود بردارند! تنها چاره فراموشی بود، فراموشی، تا آخرین دم، با این امید که این آخرین دم هرگز نرسد. و تا آن زمان باید شاد ماند.
ماراتن
حجم
۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان