بریدههایی از کتاب پی یر و لوسی
۴٫۰
(۴۵)
احمقها! احمقهای به توان سه!
پویا پانا
ای دیدگان من، درکشید نور روز را که شما را در خود گرفته است! حالا فردا چه خواهد شد، ای دل، خود را قوی دار و بهدست گردش روزگار بسپار!... چون کار دیگری از ما ساخته نیست!... و اکنون که یکدیگر را دوست داریم، آیا همین لذتبخش نیست؟ لوسی خوب میدانست این سعادت دیری نخواهد پایید. اما زندگیاش، زندگیاش نیز چندان نخواهد پایید...
ا.م
دختر از دریچه چشمهای او به قلبش راه یافت، با سراپای وجودش راه یافت؛ و دریچه بسته شد.
ا.م
پییروی طفلک من، ما برای این دنیا ساخته نشدهایم، دنیایی که فقط بلدند در آن «مارسهیز» بخوانند!...
elahe goudarzpour
از رنج بشر رنج میبرد. از وزن این رنج له میشد و آن را برای خود بیش از اندازه بزرگ میکرد: زیرا اگر بشر اینهمه رنج را طاقت میآورْد بهخاطر آن بود که پوستی کلفتتر از پوست نازک نوجوانی نحیف داشت. اما آنچه را برای خود بزرگ نمیکرد، و آنچه او را بیشتر از رنج بشری آزار میداد، بلاهت بشر بود
elahe goudarzpour
هنر هرگز چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست.
🍁paiiz
موسیقی تنها هنری بود که آوای رهایی روح را در پشت حجاب فرمها تداعی میکرد.
ماراتن
شناخت دیگری همیشه آسانتر است.
Mary gholami
جنگ؟ اوه، میدانم، میدانم. جنگ آمده؟ بگذار منتظر بماند!...
nia
پییر گفت:
ــ بله، وقت کم است.
ــ پس به همین دلیل نباید دوید! وگرنه زود به آخر خط میرسیم. باید آهسته گام برداشت.
پییر گفت:
ــ اما این زمان است که میدود. پس محکم آن را نگه داریم.
nia
فقط زمانی باید هنرمند شد که نتوانیم آنچه را احساس میکنیم برای خودمان محفوظ بداریم، زمانی که فوران احساسمان بیش از حد باشد.
nia
احساس مداوم خلأ نهایی که در پس توهّم بیرحم و احمقانه زندگی پنهان بود، هرگونه شور و هیجانی را در وجودش به کناری میراند.
nia
هنر هرگز چیزی بیش از فراموشی گذرای واقعیت نیست.
nia
اما در اتاق خودش هیچیک از دغدغههایی که در آن بهجا گذاشته بود کمین او را نمیکشید...
nia
رنج کشیدن مهم نیست، مردن مهم نیست اگر معنایی در آن باشد. فداکاری خوب است اگر توجیهپذیر باشد. اما مفهوم دنیا با این همه مصیبتهایش برای یک نوجوان چیست؟
nia
زمانه، زمانه درددل کردن نبود! در این روزگار اعتماد کردن گران تمام میشد!
nia
او چه سخت نیازمند آرامش و تعمق است!
nia
ــ پس تکلیف سایرین چیست؟
لوسی میگوید:
ــ کدام سایرین؟
پییر در پاسخ میگوید:
ــ آن بیچارهها. تمام آنهایی که ما نیستیم.
ــ از ما یاد بگیرند! دوست بدارند!
کاربر ۸۵۵۰۹۲۰
این مذهب نوین طالب همه چیز بود و به کمتر رضایت نمیداد: تمام وجود آدمی را میخواست، جسمش را، خونش را، زندگیاش را، ذهنش را. و بهویژه خونش را. از زمان آزتکهای مکزیک بدینسو هیچ رب النوعی اینگونه خون نیاشامیده بود. بیانصافی محض است که گفته شود مؤمنان از این اوضاع رنج نمیبردند. رنج میکشیدند، اما ایمان داشتند. ای وای برادرانم که رنج برایتان گواه الوهیت است!...
zohreh
در یقه بالا زده پالتوش احساس خفقان میکرد، با دستهای به بدن چسبیده لب بههم میفشرد؛ پیشانی خیس از عرقش گهگاه از هوای سرد که با باز شدنِ درِ واگن به درون میوزید خنک میشد. میکوشید چیزی نبیند، میکوشید نفس نکشد، میکوشید فکر نکند، میکوشید زنده نباشد. قلب این جوان هجده ساله، که هنوز از کودکی چندان فاصلهای نگرفته بود، آکنده از یأسی گنگ بود.
zohreh
حجم
۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۳۰%
تومان