بریدههایی از کتاب همه می میرند
۳٫۹
(۱۷۱)
جهان گسترش مییافت، انسانها بیشتر میشدند، شهرها بزرگتر میشد، مردم جنگلها و باتلاقها را به صورت کشتزارهای حاصلخیز درمیآوردند، ابزارهای تازهای اختراع میکردند؛ اما جنگهایشان وحشیانهتر میشد، در کشتارها هزار هزار قربانی میشدند: انسان در همان حال که ساختن را یاد میگرفت، خراب کردن را هم میآموخت. انگار که خدایی سرسخت همه کوشش خود را صرف آن میکرد که میان زندگی و مرگ و میان رفاه و فقر توازنی بیمفهوم و تغییرناپذیر را حفظ کند.
FerFerism
«حکومت یعنی این؟»
در اسپانیا هم برای سرکوب شورشها مجبور به خونریزی بسیار شده بود. سرکوب ادامه داشت. در والنسیا (Valencia) و تولدو (Toledo) و والادولید هر روز هزاران نفر را گردن میزدند.
گفتم: ـصبر داشته باشید. روزی خواهد رسید که شر را از زمین ریشهکن کرده باشیم. آنوقت سازندگی را شروع میکنیم.
گفت: ـاما شر کار خود ماست.
گفتم: ـبدی بدی میآورد. زندقه به آدمسوزی و شورش به سرکوب منتهی میشود. اما همه اینها روزی به پایان میرسد
ــ واقعاً به پایان میرسد؟
FerFerism
اگر آنان را به حال خودشان میگذاشتی هرگز راه بهشت را پیدا نمیکردند. اما من بودم؛ من میدانستم که باید آنان را از چه راهی به کجا برد.
FerFerism
میخواست سرنوشتش را به دست خودش، به دست تازهکار و ناشیاش، بگیرد؛ اما مگر میشود زندگی را در گلخانهای زندانی کرد تا بیخطر رشد کند؟ جای تنگ و خفه درخشش و عطرش را از آن میگیرد.
FerFerism
گفتم: ـمن خوشبختی تو را میخواهم. مگر همه آن چیزی را که بشر دلش میخواهد در اختیار نداری؟
بهتندی گفت: ـاین همه چیزی که به من دادهاید به چه درد میخورد، چونکه نمیگذارید با آن هیچ کاری بکنم؟ پدر، خود شما محال بود این نحوه زندگی را بپذیرید. یاد گرفتهام که فکر و عقل خودم را به کار بیندازم. اما چه فایده؟ چون باید کورکورانه از شما پیروی کنم.
FerFerism
قیمت نان در کارمونا چنان بالا رفت که بسیاری از کارگرانی که قدرت تأمین خوراک خانوادهشان را نداشتند مجبور به گدایی شدند. گندم اضافی خریدم و بین مردم پخش کردم، اما آنها فقط نان نمیخواستند؛ این را هم میخواستند که مجبور به گدایی نباشند.
FerFerism
سی سال احتیاط، سی سال ترس، و با این همه روزی خواهد رسید که جنازهام به زمین بیفتد و دیگر هیچ کاری به من وابسته نباشد؛ و سرنوشت کارمونا در این دستهای ضعیف خواهد بود. آه! زندگی هر قدر دراز باشد باز کوتاه است! همه این کشتارها به چه کار میآید؟
FerFerism
ــ اگر میخواستی کاری نکنی چرا قدرت را به دست گرفتی؟
ــ قدرت را گرفتم و نگهش میدارم، همین برایم بس است.
FerFerism
حجم
۳۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۳ صفحه
حجم
۳۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۱۳ صفحه
قیمت:
۱۶۵,۰۰۰
تومان