بریدههایی از کتاب جاسوس: سرگذشت یک رقصنده
نویسنده:پائولو کوئیلو
مترجم:اعظم خرام
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۵از ۳۷ رأی
۳٫۵
(۳۷)
نظر من عشق قانونی ندارد و یک عاشق برای عشقش نیاز به دلیل و توجیه ندارد.
منصوره
بدان که از زندگی چه میخواهی و سعی کن از آنچه برای خودت به عنوان هدف انتخاب کردهای هم فراتر بروی.
منصوره
وقتی نمیدانیم زندگی کجا قرار است ما را ببرد، هرگز گم نخواهیم شد.
منصوره
هر چیزی در این دنیا دوسویه دارد. مردمی که به نظرشان خدای بیرحمشان آنها را رها کرده است، میگویند عشق بیرحم است و عاشق باید مجازات شود چون آنها مدام به گذشته نگاه میکنند و نمیدانند چرا چنین تصمیمی را برای آیندهشان گرفتند اما اگر خاطراتشان را بیشتر زیرورو کنند، روزی را به یاد میآورند که در آن روز دانهای را در وجودشان کاشتهاند، به آن علاقهمند شدهاند، آن را پرورش داده و به آن اجازۀ رشد دادهاند تا وقتی که تبدیل به درختی شده است، حتی اگر درخت بیحاصلی باشد.
منصوره
هرگز عاشق نشو. عشق مانند زندان است. اگر عاشق شوی دیگر بر زندگیات کنترل نداری؛ نهتنها بر زندگی بلکه بر قلب و فکرت هم کنترل نخواهی داشت. زندگیات تحت تاثیر قرار میگیرد. هر کاری میکنی تا معشوقت را نگه داری. حتی ممکن است کارهای خطرناکی هم بکنی. عشق حس غیرقابل پیشبینی و خطرناکی است. حاضری هر چیزی را از صحنۀ روزگار دور بیندازی تا به آنچه میخواهی برسی.
یاد چشمهای همسر آندریاس افتادم قبل از آنکه به خودش شلیک کند. عشق قاتلی است که از خود ردپایی بجا نمیگذارد.
منصوره
مردها دوست دارند دربارۀ همهچیز توضیح بدهند و عجیب اینکه راجع به همهچیز هم نظر دارند.
منصوره
فقط عشق میتواند به هر چیزی معنا ببخشد. هر چیزی بدون عشق بیمعنی است.
منصوره
گلها به ما یاد میدهند هیچ چیزی دائمی نیست حتی زیباییشان. با دیدن آنها یادمان میماند که زیبایی هم پژمرده خواهد. وقتی در اوج خوشحالی یا رنج یا اندوه بودی، اینها را به یاد بیاور و به خاطر داشته باش که همهچیز میگذرد، بزرگ میشود، میمیرد و دوباره متولد میشود.
منصوره
خاطرات پر از غم واندوه است. هر تصویری از تجربیات گذشتهمان میتواند ما را خفه کند؛ حتی یادآوری جزئیترین صداها یا نشانهها...
منصوره
در آن زمان جملههایش برایم مفهومی نداشت. چقدر باید میگذشت تا معنی آنها را بفهمم؟ چندین طوفان برای درک معنای آنها لازم بود؟
farnaz Pursmaily
خاطراتم را چون ارثیهای به دخترم هدیه خواهم داد. اموالم که همه مصادره شده است. وقتی دوباره او را ببینم، به او خواهم گفت که در رویاهای هر زنی آرزوی رقصیدن در جمع وجود دارد. خواهم گفت که مادرید چقدر زیباست، همینطور خیابانهای برلین و قصرهای مونتکارلوـ
samira
خاطرات با خود روح پلیدی دارند که آن را مالیخولیا مینامم. دیوی بیرحم است که نمیتوانم از آن بگریزم.
samira
شرمآور است که اشتباهی که رخ میدهد، دیروز هم رخ داده و فردا نیز تکرار خواهد شد و متأسفانه تا ابد ادامه خواهد یافت، تا وقتی که بشر متوجه شود حفظ آن درست نیست و باید به احساس و روحش هم توجه کند. جسم بهراحتی خسته میشود اما روح همیشه آزاد است و روزی سرانجام ما را از این چرخۀ دوزخی تکرار و تکرار اشتباهاتمان خلاص خواهد کرد. درحالیکه افکار آنقدر ضعیف است و همچنان تکرار میشود، چیزی قویتر وجود دارد که ما آن را «عشق» مینامیم. وقتی ما صادقانه عشق میورزیم، خود و دیگران را بهتر میشناسیم. در عشق خالصانه به هیچ کلمهای، سندی، دقیقهای، حملهای، دلیلی یا عذری نیاز نداریم.
به جای عدالت، شرارت و گنهکاری، بهجای نیکوکاری، شرارت و گناه بیشتر
اما درنهایت خداوند همه را قضاوت خواهد کرد
هم تبهکاران و هم عادلان را؛ زیرا برای هر نیت و کاری
مهلتی وجود دارد و هر کاری بعد از اتمام مهلتش قضاوت میشودو خدا آن را قضاوت خواهد کرد...
پس در پناه خدا باش.
Bahar Abdalvand
حجم
۱۰۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۱۰۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان