بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درباره معنی زندگی | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درباره معنی زندگی

بریده‌هایی از کتاب درباره معنی زندگی

۳٫۷
(۵۸۲)
من لذت را در کاری که دارم و انجام درست و آگاهانۀ آن می‌یابم. من خوشی و رضایتمندی را در مفید بودن به حال پدر و مادرم و دیگران می‌یابم، و به این ترتیب، زندگی‌ام را با یافتن سعادت و تسلی خاطر، ارزشمند می‌کنم.
🍃Moh3n
ارسطو می‌گوید همه‌چیز، بارها و بارها، کشف شده و از یاد رفته است. او به ما اطمینان خاطر می‌دهد که پیشرفت، یک توهم است؛ امور انسان مانند دریاست که در سطحِ خود هزاران حرکت و آشفتگی دارد و چنین به نظر می‌رسد که به سوی جایی پیش می‌رود، درحالی‌که در تهِ خود بالنسبه بی‌تغییر و آرام است.
نون صات
حتی اگر زندگی هیچ معنایی غیر از لحظه‌هایی زیبا نداشت (و ما مطمئن نیستیم که زندگی چیز بیشتری داشته باشد)، باز هم کافی بود. قدم زدن زیر باران، احساس وزش باد، خیره شدن به برف در زیر پرتوهای آفتاب، یا تماشای تاریک و روشنی که به شب درمی‌آید، دلیل سرشاری است برای دوست داشتن زندگی.
morvarid
«همیشه اکثریتی از احمق‌ها وجود دارد.»
morvarid
اقلیت تحصیل‌کرده (فقیر یا غنی) سهم جمعیتی کمتری در نسل بعد خواهند داشت و اکثریت تحصیل‌نکرده با زاد و ولد بیشتر، جمعیت بیشتری خواهند داشت. ما در هر نسلی، به مدد تحصیل و آموزش، مغزی برای جامعۀ خود می‌آفرینیم و بعد، به علت تأثیر زیانبار قانون‌گذاریمان به حال خصوصیات ارثی، دوباره آن را از بین می‌بریم.
morvarid
به واسطۀ حکمت قانون‌گذارانمان، فقط آدم‌های باهوش ممکن است از بارداری جلوگیری کنند، درحالی‌که احمق‌ها دستور دارند تولید مثل کنند و بر جمعیت نوع خود بیفزایند.
morvarid
هر انسانی که آن‌قدر عمیق می‌اندیشد که به این نتیجه می‌رسد زندگی فاقد معنی است، مطمئناً باید انسان عاقلی باشد.
morvarid
دلیل واقعی وجود، عشق است. عشقی که ما را به دیگران، به زنده‌ها، و به آن‌ها که از میان ما رفتند، و به آیندگان گره می‌زند.
morvarid
بزرگ‌ترین پرسش این است که آیا انسان‌ها می‌توانند زندگی بدون خدا را تاب بیاورند؟
morvarid
من به کار و زندگی ادامه می‌دهم به همان دلیلی که یک مرغ به نشستن بر روی تخم‌مرغ‌ها ادامه می‌دهد. در هر موجود زنده‌ای انگیزه‌ای مبهم ولی قدرتمند برای کار و فعالیت وجود دارد. زندگی، مقتضی زیستن است.
مهشید
فکر می‌کنم اگر دین نبود، نمی‌توانستم «به راهم ادامه دهم» چون هرچه بیشتر نسبت به رنج در جهان آگاهی پیدا می‌کنم، در مواجهه با آن دچار دردسر بیشتری می‌شوم. برایم چندان قابل‌فهم نیست که انسان چگونه می‌تواند بدون اعتقاد به قدرتی متعالی، شخصیتی که بتوان با او ارتباطی مؤثر و واقعی داشت، از پس زندگی بربیاید.
محمد شکاری
در پی درخواست مردی به نگارش درآمد که از وی درخواست کرد دلایلی به دست او بدهد که چرا نباید خودش را بکشد، وگرنه خودکشی خواهد کرد.
محمدرضا
اگر هیچ‌کس معنی زندگی را پیدا نکرده، هیچ‌کس هم ثابت نکرده که زندگی معنایی ندارد
usofzadeh.ir
تمام زندگی «هیاهو» است، پس کمی دیگران را بخندان و بهترین کاری را که می‌توانی انجام بده و چیزی را جدی نگیر، چون هیچ چیزی نیست که مطمئناً وابستگی به این نسل داشته باشد. هر نسلی به رغم نسل قبلی زندگی می‌کند نه به علت آن. و به «جستجوی معرفت» نرو چون هر چه بیشتر جستجو کنی به «تیمارستان» نزدیکتر می‌شوی. دنبال ایده‌آل و این جور چیزها نباش. این مثل تاختن به طرف یک سراب است. وقتی به آن می‌رسی، نیست. به چیزی برای جهان دیگر اعتقاد داشته باش، ولی خودت را نکش که از آن سر در بیاوری و دچار یأس و سرخوردگی شوی. جوری زندگی کن که هر وقت از دستش دادی پیش باشی.
Ali
بهار بود. پرتوهای گرم آفتاب و نسیم‌های ملایم تلاش می‌کردند دانشجویان را از کلاس‌ها بیرون بکشند. سانتایانا پشت میزش نشسته بود و برای دانشجویانش مطالبی می‌خواند. مستمعانش با بی‌توجهی نشسته بودند یا روی صندلی لم داده بودند. صدای سانتایانا رفته‌رفته خاموش شد و چشمانش از روی دانشجویان گذشت و از پنجره بر روی درختی در بیرون از کلاس ثابت شد. برگ‌های درخت، کوچک و ظریف و سبز و نو بودند. سانتایانا کتاب را بست. سکوتی کوتاه حاکم شد. بعد او برخاست و گفت: «آقایان بهار است!» و کلاه خود را گرفت و رفت و هیچ وقت برنگشت.
Ahmad
مسئلۀ مورد نظر ما، در زندگی چنین شکلی از آب درمی‌آید؛ ما آنقدر مشغول زندگی هستیم که به خودمان زحمت نمی‌دهیم راجع به امور غایی و معنای زندگی فکر کنیم. الزامات کار، به پروندۀ فکر و اندیشه خاتمه می‌دهند. کسی که باید معیشت خانواده‌اش را تأمین کند وقتی برای فلسفه‌ورزی هشیارانه ندارد. اگر هم داشته باشد چه بسا بگوید معنی زندگی، تأمین آب و غذای خانواده است، و چه جوابی بهتر از این.
Zax
آدمی که از بیل مکانیکی و مته برقی، تراکتور و تانک، ماشین حساب و مسلسل، و هواپیما و بمب استفاده می‌کند، همان نوع آدمی است که از خیش‌های چوبی، تیغه‌های سنگی، چرخ‌های کُنده‌ای، تیر و کمان، گِره‌نویسی، و نیزه‌های سَرسمّی استفاده می‌کرد. ابزار متفاوت شده، ولی غایت یکسان است. مقیاس وسیع‌تر است، اما هدف‌ها همان‌قدر ناپخته و خودخواهانه، همان‌قدر احمقانه و متناقض، همان‌قدر سبعانه و ویرانگر است که در ایام ماقبل تاریخ یا باستان بود. همه چیز پیشرفت کرده است، مگر خود انسان.
Hooryar
از تو می‌خواهم لحظاتی با من وارد بحث شوی، گرچه داستان آن پلیس را می‌دانم که پس از خواهش و تمنّای زیاد، کسی را که قصد خودکشی داشت متقاعد کرد که دست نگه دارد تا راجع به آن موضوع با هم حرف بزنند. در پایان، اگر یادت باشد، هر دو از پل به پایین پریدند. ممکن است در بحث با تو بر سر ارزش زندگی، به جای اینکه تو قانع شوی من در مورد جذابیت مرگ قانع شوم. اما من بختم را می‌آزمایم.
Mohamad Foghani
دین‌های بزرگ از دل نیاز انسان‌ها به اینکه احساس کنند زندگی‌شان ارزش دارد و سرنوشت‌شان بیهوده نیست سرچشمه گرفته‌اند و شکوفا شده‌اند؛
Sarah S
گوته می‌گوید هر اندیشه‌ای که به عمل منتهی نشود، مرض است. کارل لمله
Zeinab

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۴٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰
۵۰%
تومان