بریدههایی از کتاب درباره معنی زندگی
نویسنده:ویل دورانت
مترجم:شهابالدین عباسی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۸۳ رأی
۳٫۷
(۵۸۳)
ما در این جهان چه میکنیم؟ آیا خدایی هست؟ اگر هست، چرا این همه رنج میکشیم؟ اگر نیست فایدۀ نفس کشیدنمان چیست؟ آیا وجودمان بر روی این کرۀ خاکی صرفاً آخرین تمرین برای نمایش بهتری است که در پی میآید، یا هر چه هست همین است؟ و اصلاً هستی چیست؟ چیزی نه بیشتر از یک نمایش مضحک و عجیب و غریب کیهانی؟
farnaz Pursmaily
صرفاً جنگهای بزرگ نیستند که ما را در بدبینی فرومیبرند، چه برسد به افسردگی اقتصادی این سالهای اخیر. ما در اینجا با چیزی به مراتب عمیقتر از کاهش ثروتمان، یا حتی مرگ میلیونها انسان مواجهایم؛ این، خانهها و خزانههای ما نیستند که خالیاند، «قلبهای» ماست که خالی است.
Hossein Moradi
هر چیز معنوی وقتی به فروش میرسد یا به نمایشی رنگ و وارنگ بدل میشود، میمیرد.
hosein
حقیقت زیبا نیست، زشت هم نیست. چرا باید یکی از اینها باشد؟ حقیقت حقیقت است، همانطور که عدد و رقم، عدد و رقم است. وقتی کسی میخواهد وضعیت دقیق کار و کسب خود را بسنجد، از اعداد و ارقام استفاده میکند. اگر ارقام حاکی از وضع غمانگیز کسب او باشند، آنها را محکوم نمیکند و نمیگوید آنها نامطبوعاند و متهمشان نمیکند که او را از توهم درآوردهاند. پس چرا باید حقیقت را محکوم کند وقتی حقیقت در امور زندگی فقط به او خدمت کرده همان طور که اعداد و ارقام در کارهای تجاری به او خدمت کردهاند؟
Amir G
سنّت آزادی فردی ما، کارگردان فیلم و تولیدکنندۀ تئاتر را آزاد گذاشته که با هرزهنگاری و به نمایش گذاشتن تصاویر سکسی و شتاب دادن بیپروا به رشد جنسی جوانان ثروت بیندوزند. و امیالی که به این ترتیب پیش از موعد تحریک شدهاند و چنین تسهیلات و امکانهایی را برای بیان خود مییابند، باعث میشوند جمعیتهای شهری کارشان به آنجا بکشد که خود را در پاییندست در جرم و جنایت، و در بالادست در امور جنسی غرقه کنند.
mortaza.j
بزرگترین پرسش روزگار ما، نه کمونیسم در برابر فردگرایی است، و نه اروپا در برابر آمریکا و نه حتی شرق در برابر غرب؛ بزرگترین پرسش این است که آیا انسانها میتوانند زندگی بدون خدا را تاب بیاورند؟
mortaza.j
ما امروزه به پیورینها یا طرفداران پاکدینی و زهدپیشگی میخندیم، اما شاید این فضیلتهای پیورینهاست که وقتی بحران فرا رسید، مورد نیاز است ــ یا اکنون به آن نیاز است. همین انضباط شخصی جدی، همین توانایی خویشتنداری برای رنج کشیدن و پشتکار داشتن است که تقریباً همۀ شخصیتهای قوی در تاریخ معاصر را ساخته است.
sarab
شاید اختراع اندیشه، یکی از خطاهای اصلی بشر بوده است. اندیشه، اول زیر پای اخلاق را، با کنار زدن پشتوانهها و حرمتهای فوقطبیعی آن، خالی میکند و آن را منفعتی اجتماعی جلوه میدهد که برای نجات مأموران پلیس طراحی شده است؛ و اخلاق بدون خدا همانقدر ضعیف است که قانون راهنمایی و رانندگی، وقتی پلیس پیاده است. اندیشه، بعد، جامعه را، با جدا کردن دختر و پسر از والدین، دور کردن مجازات از بیبندوباری جنسی، و آزاد کردن فرد از نژاد، تضعیف میکند. حالا فقط آدمهای نادان نوعشان را ادامه میدهند. و اندیشه درنهایت، اندیشمند را، با نشان دادن دورنمایی در اخترشناسی و زمینشناسی و زیستشناسی و تاریخ به وی، که در آن، آدم اهل اندیشه، خودش را ذرۀ ناچیزی در فضا و لحظهای کوتاه در زمان میبیند، به زوال میکشاند.
پدرام
کشف حقیقت بود. کشف حقیقت، ما را آزاد نکرد مگر از پندارهایی که تسلیمان میدادند و از قیدهایی که ما را حفظ میکردند. کشف حقیقت ما را خوشبخت نکرد، چون حقیقت زیبا نیست، و شایستگی آن را ندارد که با اینهمه شور و اشتیاق دنبال شود. حالا که به آن نگاه میکنیم حیرت میکنیم که چرا اینقدر برای یافتنش بیتاب بودهایم
Moon
اندیشیدن، و انجام فعل، موهبتهایی بسیار گرانبها هستند که زندگی ارزانی میکند و توجیهی برای این نیستند که زندگی را فقط باید تحمل کرد و ادامه داد
sarab
اگر هیچکس معنی زندگی را پیدا نکرده، هیچکس هم ثابت نکرده که زندگی معنایی ندارد. آنچه احتمالاً بیمعنی است این سؤال است که آیا زندگی معنی دارد.
sarab
انسان به آن نسبت که از لحاظ جسمی و روانی، به آن موجودی که خودش را جزیی از آن میداند یاری میرساند، احساس ارزش و اهمیت میکند. ما که برتر از آنیم که به گروهی تعلق داشته باشیم، مایی که عاقلتر از آنیم که ازدواج کنیم یا زیرکتر از آنیم که بچهدار شویم، زندگی را خالی و بیهوده مییابیم و حیرت میکنیم که زندگی اصلاً معنایی داشته باشد.
سید سروش حقی
اگر کسی بخواهد به زندگی خود معنی ببخشد، باید هدفی بزرگتر از وجود خودش و پایدارتر از زندگی خودش داشته باشد.
سید سروش حقی
فیزیکدانها نمیدانند ماده چیست، زیستشناسان نمیدانند حیات چیست، روانشناسان نمیدانند هشیاری چیست.
سید سروش حقی
شاید چیزی به اسم ارادۀ معطوف به زندگی وجود ندارد بلکه فقط ترس از مرگ هست؛ همانطور که هیچ «غریزۀ اجتماعی» وجود ندارد بلکه فقط وحشت از تنهایی در میان است.
سید سروش حقی
تمام دلمشغولی من این است که نقش خودم را چطور ایفا کنم. تسلیخاطرم، الهامم، و گنجینهام، در علم به این نکته نهفته است که من جزئی جایگزنناپذیر از این حرکت بزرگ، حیرتانگیز و پیشروندهای هستم که زندگی نام دارد و میدانم که هیچ چیزــ نه طاعون، نه درد جسمی، نه افسردگی، و نه حتی زندان ــ نمیتواند این نقش را از من بگیرد.
اوئن سی. میدلتون
سید سروش حقی
من میخواهم بیقرار باشم، میخواهم همیشه دست در عمل داشته باشم و برای نیل به زیبایی و کمال بکوشم. حتی اگر استعداد آن را نداشته باشم، از لذت عمل برخوردار خواهم بود ــ و همیشه امید هست. لااقل در قلبی جوان و بیقرار چنین است.
سید سروش حقی
ای کاش دشمنان ما، یعنی همسران و معشوقانمان صادقانه کتابی راجع به خودشان مینوشتند! چنین مدرکی چه رازگشایی گرانبهایی برای مردان بود!
سید سروش حقی
سرگشتگی در اینکه آیا زیبایی حقیقیتر از حقیقت نیست
سید سروش حقی
هدفی بزرگتر داشتن برای کار و زندگی، هدفی عظیمتر از خودمان، یکی از رازهای ارزش و اعتبار بخشیدن به زندگی است. چه، در این حال، معنی و ارزش فرد از مرزهای شخصی او سرریز میکند، و پس از مرگ او هم باقی میماند.
سید سروش حقی
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰۵۰%
تومان