بریدههایی از کتاب درباره معنی زندگی
نویسنده:ویل دورانت
مترجم:شهابالدین عباسی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۸۳ رأی
۳٫۷
(۵۸۳)
آدمها در ابتدا یکدیگر را با چوب و سنگ میکشتند، بعد با تیر و نیزه، بعد با فالانکس و دستههای نظامی، بعد با توپ و تفنگ، بعد با کشتی توپدار و زیردریایی، بعد با تانک و هواپیما. میزان و بزرگی ساختن و پیشرفت، برابر میشود با میزان و وحشتِ ویرانی و جنگ. ملتها، یکییکی، سرشان را با غرور بالا میگیرند، و جنگ آنها را گردن میزند.
کاوشگر
اما هر کار میکنی، از فلسفه نمیر.
دانور🌱
محصور بودن در زندان موجب بدبختی نمیشود؛ اگر غیر از این بود همهٔ کسانی که آزادند خوشبخت بودند. فقر موجب بدبختی نمیشود؛ اگر غیر از این بود ثروتمندان خوشبخت بودند. آنان که در شهرهای کوچک زندگی میکنند و میمیرند اغلب خوشبخت هستند، یا خوشبختتر از خیلی از کسانیاند که تمام زندگیشان را در سفر سپری میکنند.
جودی اَبوت
ارزش زندگی انسان به نظر من در فرصتی است که برای بودن و وجود داشتن میدهد. نمیتوانم تصور کنم کسی ارزش زندگی را زیر سؤال ببرد اگر مثلاً روزی اتفاقی مثل امروز پیش روی او باشد: وسعت عظیم آسمان آبی؛ ابرهای نرمی که با تنبلی به این سو و آن سو حرکت میکنند؛ آب و هوای خوب؛ درجه حرارت مناسب؛ طراوت و سرسبزی درختان و گیاهان و مزارع؛ رنگهای باشکوه باغها؛ و آواها و صداهایی که در سپیدهدم از همه نوع پرندگان آوازخوان میشنوم: اینها همه تجربههایی فراتر از مقیاسهای ارزشگذاریاند، ولی به عقیدهٔ من، برای القای این شور و حال به هر ذهن عادی که زنده بودن موهبتی باشکوه است، کفایت میکنند. نه تحلیل علمی و نه انبوه واژهها، دلیلِ لذتی را که در یک نوای سادهٔ ویولن یا نغمهٔ گنجشکی نهفته است شرح نمیدهند. اما اینکه نمیتوان تحلیل و تجزیهشان کرد
bookwormnoushin
مرگ هر یک از ما واقعهای در سیر زمان است که اهمیت چندانی در چشم طبیعت ندارد
marjan
اگر هیچکس معنی زندگی را پیدا نکرده، هیچکس هم ثابت نکرده که زندگی معنایی ندارد.
marjan
علم تسلی نمیدهد، علم مرگ میگستراند.
marjan
گوته میگوید هر اندیشهای که به عمل منتهی نشود، مرض است.
fariba.
عرف، سنت، و سبک زندگیمان ما را به آنجا سوق دادهاند که باور کنیم نمیتوانیم خوشبخت باشیم مگر تحت شرایط خاصی که با آسودگیهای مادی خاصی همراه هستند. این حقیقت نیست، اعتقاد است. حقیقت به ما میگوید که خوشبختی، حالتی از رضایتمندی ذهنیروانی است.
محمد جواد
آدم اهل اندیشه، خودش را ذرهٔ ناچیزی در فضا و لحظهای کوتاه در زمان میبیند. اندیشه، اعتقاد او به اراده و آیندهاش را از وی میگیرد و تقدیرش را از شرافت و شکوه عاری میکند و او را به ورطهٔ افسردگی و تسلیم میکشاند.
SARINA
اخلاق بدون خدا همانقدر ضعیف است که قانون راهنمایی و رانندگی بدون پلیس
SARINA
تاریخ، همانطور که بیکن میگفت، پارههای یک کشتی شکسته است و در آن چیزی جز زوال و تباهی و مرگ، قطعی به نظر نمیرسد.
SARINA
جذابیت امور جنسی، که وقتی جدای از کارکرد زیستیاش در نظر گرفته شود انگار نوعی پندار و مشغولیتی توخالی است، وقتی از صمیم قلب به تداوم زندگی تن دهد، به راهی برای رسیدن به شکوفایی و ارزش و معنایی فروتنانه تبدیل میشود.
کاربر ۴۷۶۹۹۶۳
گمان میکنم میلتُنِ شاعر بود، که خیلی وقت پیش گفته بود حقیقت، اول با «ظاهری کریه» به سراغمان میآید، به این معنی که اوهام و بیپرواییهای قدیمیمان را برهم میزند. با این حال، به تدریج با آن آشنا میشویم و زندگیمان را آن طور که باید باشد، با آن میآمیزیم.
Bahar
آنکس که بر دانش خود میافزاید بر اندوه خود میافزاید و در حکمتِ بیشتر، بیهودگی بیشتر است.
Bahar
مایی که عاقلتر از آنیم که ازدواج کنیم یا زیرکتر از آنیم که بچهدار شویم، زندگی را خالی و بیهوده مییابیم و حیرت میکنیم که زندگی اصلاً معنایی داشته باشد. ولی از پدری بپرسید: «معنی زندگی چیست؟» و او خیلی ساده جواب میدهد: «سیر کردن شکم خانودهات.»
حسین نوری کادیجانی
آن عده از ما که میخواهند آگاهانه زندگی کنند، بدترینها را بشناسند و بهترینها را بستایند، باید با همهٔ تردیدها روبهرو شوند اگر قرار باشد همچنان بر سر دعوی زندگی عقلانی بمانند.
hale
تمام زندگی «هیاهو» است، پس کمی دیگران را بخندان و بهترین کاری را که میتوانی انجام بده و چیزی را جدی نگیر، چون هیچ چیزی نیست که وابسته به این نسل باشد. هر نسلی قواعد خودش را دارد و به رغم نسل قبلی زندگی میکند نه به علت آن. و به «جستجوی معرفت» نرو چون هر چه بیشتر جستجو کنی به «تیمارستان» نزدیکتر میشوی.
دنبال ایدهآل و این جور چیزها نباش. این مثل تاختن به طرف سراب است. وقتی به آن میرسی، نیست. به چیزی برای جهان دیگر اعتقاد داشته باش، ولی خودت را نکش که از آن سر در بیاوری و دچار یأس و سرخوردگی شوی. جوری زندگی کن که هر وقت از دستش دادی جلو باشی.
کیمیا سماواتی
ما در اینجا با چیزی به مراتب عمیقتر از کاهش ثروتمان یا حتی مرگ میلیونها انسان مواجهایم. این، خانهها و خزانههای ما نیستند که خالیاند، «قلبهای» ماست که خالی است. دیگر، اعتقاد داشتن به عظمت و بزرگی پایدار انسان یا قائل شدن به معنایی برای زندگی که با مرگ از بین نرود، ناممکن به نظر میرسد. ما به دورانی از خستگی و دلمردگی قدم میگذاریم، شبیه آن دورانی که تشنهٔ تولد مسیح بود.
صادق
غمانگیزترین منظره در تمدن ما نه فقر، بلکه خراب شدن بافت اخلاقی نسل است
the.simia
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰۵۰%
تومان