بریدههایی از کتاب وضعیت آخر
۴٫۲
(۲۶۷)
«عشق تنها به چشمان یکدیگر خیره شدن نیست، بلکه متفقآ به بیرون، به جهت معینی نگاه کردن است.»
Mähi
در این دوران ناتوانی و عجز، از کودک توقعات زیاد و سازشناپذیری هم داریم. از یکطرف (بهطوری که ضبطهای ژنتیک ثابت کرده است) او باید اضطرارآ گهگاه و بیموقع احتیاجات طبیعی خود را برآورد، باید حرکت کند، باید اکتشاف کند، بفهمد، بشکند، سروصدا کند، احساسهای خود را نشان دهد، و تمام لذتهای حرکت کردن و کشف کردن را تجربه کند. و از طرف دیگر، بهطور مداوم ــ عمدتآ از طرف پدر و مادر ــ از او خواسته میشود که این لذتها و رضایتمندیهای اساسی را بهخاطر رضایت پدر و مادر و بهخاطر اینکه دوستش داشته باشند کنار بگذارد، و عاقل باشد. موضوع «رضایت و دوست داشتن» پدر و مادر که مدام ظهور میکند و غیب میشود و آن مفهوم عجیب «عاقل بودن» در نظر بچه که هنوز ذرهای از روابط علت و معلولی و عقل را نمیفهمد، از جمله اسرار عجیب و غیرقابل فهم است
مجید مبلغی
آنها که نمیتوانند گذشته را به یاد آورند محکوماند که آن را تکرار کنند.
جورج سانتایانا
Ali
اگر اشخاص بتوانند تغییر کنند، دنیا میتواند تغییر کند. این امیدی است که ما در دل میپرورانیم.
Mähi
تعصب در اوایل طفولیت ایجاد میشود و توسعه پیدا میکند ــ در دورانی که درهای هر نوع پرسوجوی طفل به دست پدر و مادر حمایتکننده بسته است. انسان کوچک از ترس توبیخ پدر و مادر جرأت بازکردن این در را ندارد.
FerFerism
«تحلیل رفتار متقابل» افراد، طبقهبندی زیر را از امکان چهارگونه وضعیت زندگی در رابطه با خود و دیگران تشکیل میدهد.
۱. «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" هستید»
۲. «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" نیستید»
۳. «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" نیستید»
۴. «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" هستید»
Mähi
این انسان کوچک محقانه چنین میپذیرد که پدر و مادرش واقعآ «غیرخوب» هستند و این خوب نبودن بقدری شدید است که آنها را کلا طرد میکند. نهایتآ این کار ممکن است او را وادار به ارتکاب قتل کند، که در حقیقت نهایت طرد کردن است.
دختر بارون
اخلاق «والد»، به جای آنکه ارزشهای معنوی جهانی و بسود تمام بشریت را گسترش دهد ــ آنها را منع میکند. نه! اعتقادات و ارزشهای ما درست است! بنابراین وضعیت «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" هستید» نمیتواند در چنین شرایطی وجود داشته باشد چون چنین القاء میشود که «من با تو موافقم به شرط اینکه عقیده مرا قبول کنی.»
Mary Adib
«مردی که واقعآ علم دارد لغات مشکل زیادی بکار نمیبرد... لغات مشکل و بزرگ مشکلات بزرگ را حل نمیکنند.»
Mohammad Ali Zareian
اما آنچه امروز ما درو میکنیم، محصول کشت گذشتههاست.
msadeq
اشخاص مذهبی عمومآ تحت تسلط «والد» اند. «والد» معمولا در مورد پذیرفتن اشخاص دیگر شرط و شروط بسیاری دارد و همیشه از کتاب اعتقادنامه «تو میتوانی خوب باشی ــ اگر» حدیث میآورد
Mary Adib
سه چیز مردم را مجبور میکند که بخواهند تغییر کنند: یکی آنکه آنها تا حد تحمل خود رنج کشیدهاند. آنها آنقدر سر خود را به همان دیوار سنگی کوبیدهاند که دیگر میگویند بس است، خسته شدم. آنقدر بیهوده سکه در سوراخ ماشین قمار انداختهاند و نتیجه نگرفتهاند (بُردی نداشتهاند) که بالاخره تصمیم گرفتهاند دیگر سعی نکنند، یا به سراغ دستگاه دیگری بروند. سردرد میگرن آنها دیگر قابل تحمل نیست. زخم معده آنها شروع به خونریزی کرده است. سیگار ریههایشان را سیاه کرده است. الکلی شدهاند. دیگر به آخر خط تحمل رسیدهاند. تقاضای کمک دارند. میخواهند تغییر کنند.
Mohammad Ali Zareian
این که بشر قادر است الهام بگیرد و به درجاتی از خوبی برسد نیز در سراسر تاریخ دیده شده است. اما این خوبی باید درک شود. افلاطون خوبی را در عقل میدانست، موسی در عدل، و مسیح در محبت. اما همه آنها در یک اصل توافق داشتند و آن اینکه اصل تقوی، صرفنظر از اینکه چقدر درک و چقدر مراعات میشد، همواره در درون انسان بهوسیله چیزی که با چیز دیگر در ستیز بود تحتالشعاع قرار میگرفت. اما این «چیز» چیست؟
rezghkhah
هرمان ملویلمیگفت: «مردی که واقعآ علم دارد لغات مشکل زیادی بکار نمیبرد... لغات مشکل و بزرگ مشکلات بزرگ را حل نمیکنند.»
محسن م.تراکمه
مردم همه خود را برای پیشبرد جامعه میآرایند... ولی هیچکس پیش نمیرود.
امرسون
Mähi
«جان هاو» (John Howe) میگوید: «چه حماقتی! ما از اینکه نکند تمام زندگیمان به هدر برود وحشت داریم، اما هر روز از تکهتکه دورریختن آن ابائی نداریم.»
سارا
بچهها را به داشتن ایمان و اجرای مبانی مذهبی هشدار میدهند، اما خودشان به این مبانی پایبند نیستند. کودک حق ندارد درباره این تناقضات از پدر و مادر بازخواست یا حتی سؤالی بکند، بنابراین مغشوش میشود.
Farough
کلاسهای مدرسه در فصل بهار پر از «جسمهایی» است که صاحبان آنها بیرون توی پارکاند، یا با موشک روشن غرشکنان به سیارههای کیهانی پرواز میکنند.
Ali
«کودک» درون ما اطمینان میخواهد. «کودک» میخواهد مطمئن باشد که هر روز صبح که چشم باز میکند خورشید طلوع خواهد کرد، مادر آنجا خواهد بود، و «آدمهای بد» در آخر فیلم گیر میافتند. اما «بالغ» میتواند قبول کند که در زندگی همیشه اطمینان مطلق وجود ندارد.
Havisht
وقتی به مردم توجه میکنیم و حرکاتشان را با دقت مینگریم و حرفهایشان را گوش میدهیم در مقابل چشمهای ما تغییر میکنند. و این تغییر اغلب تمام و کامل است.
Mohammad Ali Zareian
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۹۸,۰۰۰۳۰%
تومان