بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وضعیت آخر | صفحه ۵ | طاقچه
۴٫۲
(۲۶۶)
«به من راست گفتند.» پسر بچه‌ای که سگ دلخواهش زیر ماشین می‌رود، به خودش می‌گوید: «مامان راست می‌گفت. ماشین توی خیابان خطرناک است.» دختر بچه‌ای که تازه یاد گرفته است خودش به توالت برود به این نتیجه می‌رسد که «راست است که آدم اگر شلوارش خشک باشد احساس پاکی و خوبی می‌کند.» اگر دستورات پدر و مادر همیشه براساس حقیقت و واقعیت باشد بچه نیز توسط «بالغ» خود بتدریج دارای مناعت طبع می‌شود و حس کامل بودن خواهد کرد. آنچه او محک زده و قبول کرده همیشه برایش معتبر خواهد ماند. اطلاعاتی که او از طریق امتحان و تجربه کسب کرده تبدیل به چیزهایی «دائمی» می‌شود که او می‌تواند همیشه به آنها اعتماد داشته باشد. آنچه او استنباط می‌کند و می‌فهمد به کمک آنچه به او یاد داده بودند تقویت و تثبیت می‌شود.
~MON¡REH~
«محبت ولخرج است. حساب از دستش در می‌رود... و وضعیتش هم همیشه قرمز است...
Reza Qas
نثار کردن برترین مظهر قدرت آدمی است
Reza Qas
اشخاصی که یادگیریهای اولیه‌شان با فشارهای زیاد توأم بوده است، ممکن است بعدها، برای همیشه و با لجاجت، به همان روشهای اولیه درآویزند و تا سالها پس از اینکه آن روشها قدیمی و منسوخ شدند آنها را رها نکنند ــ به یک عادت اجباری بچسبند که «یا این راه یا هیچ».
افسانه مقدم
بعدها (که جنبه «بالغ» در شخصیت او مهارت کافی کسب کرد تا بتواند اطلاعات «والد» را تجزیه و تحلیل کند) شخص ممکن است بعضی از این راههای اولیه و «چطور باید» ها را تا حدی تغییر بدهد و آنها را مناسب و مطابق با تغییرات واقعیتهای زندگی تازه دستکاری کند.
افسانه مقدم
«تحلیل رفتار متقابل» واقع‌بینانه است زیرا بیمار را با این واقعیت مواجه می‌سازد که صرفنظر از هر آنچه در گذشته اتفاق افتاده او خودش مسؤول آنچه در آینده اتفاق می‌افتد خواهد بود.
Armin Rezvani
یک عامل وقت گیرنده بسیار جدی موقعی است که اطلاعاتی که «والد» به عنوان حقیقت ضبط کرده است به نظر «بالغ» درست درنیاید
فریبا صفایی
مردم همه خود را برای پیشبرد جامعه می‌آرایند... ولی هیچکس پیش نمی‌رود. امرسون
sara.m.shzi
بالاخره، فهمیدن این که وضعیت «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" هستید» یک وضعیت روحی است و نه یک احساس، حائز کمال اهمیت است: ضبطهای «غیر خوب» بچگی را نمی‌توان با یک تصمیم در زمان حال پاک کرد. وظیفه کنونی ایجاد یک مجموعه ضبطهای «خوب» تازه است که بازنواختن آنها باعث ایجاد رفتار متقابل «خوب» و موفقیت‌آمیز شود ــ موفقیتهایی برحسب پیش‌بینی احتمالات صحیح، موفقیتهایی برحسب حرکات و رفتاری که معنی و مفهوم درستی دارند و به‌وسیله «بالغ» برنامه‌ریزی می‌شوند نه به‌وسیله «والد» و «کودک»، موفقیتهایی بر پایه اصول اخلاقی که با شعور و منطق متعارف حمایت می‌شوند.
sara.m.shzi
اوتیسم (autism) (در خود مانی) دارد ــ حالتی که در آن بچه همیشه در خواب و خیال است و هیچوقت در بند درک و فهم دنیای اطرافش نیست. بچه‌ای که اوتیسم دارد هرگز تولد روانی پیدا نمی‌کند. اوتیسم طفولیت ظاهرآ عکس‌العملی در مقابل یک نوع ارگانیزم نارس بر اثر فشار مصیبت‌بار فقدان نوازش است. به عبارت دیگر، طفل اوتیسمی بچه‌ای است که طی اولین هفته‌های زندگی خود این احساس را داشته که او را هرگز بلند نکردند و نجات ندادند. ظاهرآ او پس از تولد، پس از ورود فاجعه‌آمیزش به این جهان، کسی را برای کمک خودش در آنجا نیافته است.
sara.m.shzi
فقط زوجهای جوانی که «والد» شان از متن یک ازدواج خوب اطلاعات کافی دارد می‌توانند شانس موفقیت داشته باشند. بیشتر مردم هیچوقت یک «ازدواج خوب» را در عمرشان ندیده‌اند. بنابراین اطلاعات و افکارشان را از کتابها و داستانهای عشقی مجلات و کتابها عاریه می‌گیرند
مرضیه
«من همینم که هستم» هیچ دردی را دوا نمی‌کند، ولی «من می‌توانم تغییر کنم» می‌کند.
میکائیل
مردم همه خود را برای پیشبرد جامعه می‌آرایند... ولی هیچکس پیش نمی‌رود. امرسون
میکائیل
شور دانستن حقیقت غالبآ با جوابهایی که وزن قدرت مطلق دارند خاموش می‌شود. پل تیلیش (Paul Tillich)
Mary Adib
سومین عاملی که مردم را وادار می‌کند بخواهند تغییر کنند این است که ناگهان متوجه می‌شوند که تغییر ممکن است. این بویژه اثر قابل توجه «تحلیل رفتار متقابل» بوده است. چه بسا بیماران یا اشخاصی وجود داشته‌اند که دیگر اهمیتی به زندگی یا به تغییر و بهبودی در زندگی خود نمی‌داده‌اند، ولی از طریق آشنا شدن با موضوع «تحلیل رفتار متقابل» چه از راه خواندن کتاب، شنیدن سخنرانیها یا فقط شنیدن از این و آن، ناگهان علاقه‌مند شده‌اند؛ درک این که امکانات تازه‌ای وجود دارد آنها را به هیجان می‌آورد، و می‌خواهند بیشتر درباره آن اطلاع به دست بیاورند ــ و بدین ترتیب اشتیاقشان برای تغییر افزایش می‌یابد.
Mohammad Ali Zareian
چیز دیگری که مردم را مجبور می‌کند که بخواهند تغییر کنند، نوع کند ولی تدریجی نومیدی روح است، که همان ملال یا دلمردگی از زندگی است. این حالت آدمی است که سالها با احساس «خوب که چی؟» زندگی کرده است، و سرانجام درون خودش فریاد می‌زند «خوب که چی؟!»... و تغییر می‌خواهد.
Mohammad Ali Zareian
اگر دستورات پدر و مادر همیشه براساس حقیقت و واقعیت باشد بچه نیز توسط «بالغ» خود بتدریج دارای مناعت طبع می‌شود و حس کامل بودن خواهد کرد. آنچه او محک زده و قبول کرده همیشه برایش معتبر خواهد ماند. اطلاعاتی که او از طریق امتحان و تجربه کسب کرده تبدیل به چیزهایی «دائمی» می‌شود که او می‌تواند همیشه به آنها اعتماد داشته باشد. آنچه او استنباط می‌کند و می‌فهمد به کمک آنچه به او یاد داده بودند تقویت و تثبیت می‌شود.
Mohammad Ali Zareian
این کشف «تحلیل رفتار متقابل» (Transactional Analysis) نام دارد. این صحنه فعالیت جدید، به بسیاری از کسانی که از شیوه‌های قدیم روانپزشکی و روانکاوی مأیوس شده بودند، امید تازه‌ای بخشیده است و به اشخاصی که به جای تطبیق با دیگران می‌خواهند تغییر کنند ــ به اشخاصی که به جای سازش می‌خواهند دگرگونی در درون خود بوجود آورند ــ جوابهای تازه‌ای داده است.
Homa
سرنخها یا راهنماییهای زیادی وجود دارند که می‌توانند کمک کنند که ما هر یک از سه جنبه «والد»، «کودک»، یا «بالغ» را به عنوان عامل انگیزه یا پاسخ شناسایی کنیم. این سرنخها، یا راهنماییها، نه تنها جملات و کلمات، بلکه لحن صدا و حرکات بدن و حالات صورت را نیز شامل می‌شوند. هر قدر بیشتر در تشخیص و جمع‌آوری این سرنخها مهارت پیدا کنیم، اطلاعات بیشتری را در مرحله «تحلیل رفتار متقابل» کسب خواهیم کرد و بدین ترتیب مجبور نخواهیم شد برای بدست آوردن مواد اطلاعاتی لازم در قعر روایات گذشته کاوش کنیم تا بفهمیم چه چیزهایی در «والد»، «کودک» و یا «بالغ» ما ضبط شده است. ما امروز خود را آشکار می‌کنیم. ] فهرستی از سرنخهای جسمی و لفظی برای هر حالت: [ سرنخهای «والد» ـ جسمانی: اخمها و چینهای پیشانی، لبهای درهم فشرده، انگشت سبابه که اشاره می‌کند، سرتکان دادن، نگاه «ترس‌آور»، دستها را بهم زدن، پا به زمین کوبیدن، انگشت روی لبها نهادن، دستها را روی سینه گذاشتن، دستها را بهم مالیدن، صدای نچ نچ یا نظیر آن را با دهان درآوردن، آه کشیدن، و دیگری را نوازش کردن. اینها علائم بسیار معروف «والد» است. مثلا، اگر پدر شما عادت داشت که هر وقت می‌خواست دستوری یا مطلبی را درباره رفتار بد شما بیان کند، اول گلویش را صاف کند و بعد چشمهایش را به تخم چشم شما
سینا
این وضع متلون یک ساعت خوب و یک ساعت بد، نوزاد را دائم در حالت غیرمتعادل نگه می‌دارد. طی دو سال اول زندگی، او به‌خاطر نداشتن وسیله تفهیم ــ یا کلمات ــ نمی‌تواند حال نامطمئن و مشکوک خود را در این دنیا ابراز کند. اما با وجود این، دائمآ جزئیات احساس حاصله از روابط بین خود و دیگران ــ و عمدتآ مادر ــ را ضبط می‌کند، و البته همانطور که گفته شد این احساسها مربوط به نوازش و عدم نوازش است. هر کس که این نوازش را به او می‌دهد «خوب» است. جمع بندی او از وضع مخصوص خودش، به‌خاطر نامطمئن‌بودن او از هرگونه وضعیت «خوب» که گهگاهی و گذرا است، مدام با احساسهای «غیر خوب» تعویض می‌شود. سرانجام، عدم اطمینان وی را متقاعد می‌کند که «من "خوب" نیستم». در کدام مرحله کودک در مورد وضعیت «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" هستید» تصمیم نهایی را می‌گیرد؟ پیاژه ] ۲ [براساس تحقیقات و ملاحظات بسیار دقیق خود معتقد است که نوزادان و خردسالان طرز برخورد «هر چه پیش آید خوش آید» را در ماههای اولیه زندگی آغاز و در پایان دو سالگی تقریبآ تکمیل می‌کنند. به عبارت دیگر، اطلاعات مختلف به صورت نامنظم در مغز متراکم می‌شوند به‌طوری که پس از مدتی خود دارای طرحی می‌شوند که فقط چنین نتیجه‌گیریی از آنها ممکن است
سینا

حجم

۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۹۸,۰۰۰
۳۰%
تومان