بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وضعیت آخر | صفحه ۲۰ | طاقچه
۴٫۲
(۲۶۶)
بنابراین در مغز انسان خاطره‌هایی که بر اثر تحریک به یاد می‌آیند، فقط پدیده‌های تصویری یا صوتی، مانند یک تصویر یا یک نوار صوتی، از رویدادهای گذشته نیستند، بلکه این خاطره تولید مجددی است از آنچه بیمار در موقعیت اصلی دیده و شنیده و احساس کرده و فهمیده است.
Afsaneh Habibi
شاید مهمترین کشف این بود که رویدادهای گذشته در مغز نه تنها جزء به جزء با تصویر و صدا ضبط می‌شوند، بلکه احساس مربوط به آن رویداد نیز ضبط می‌گردد. یک رویداد و احساس مربوط به آن در یک جا ضبط و به‌طرزی ناگشودنی در هم قفل می‌شوند، بدانگونه که بعدآ یکی را بدون دیگری نمی‌توان برانگیخت. پنفیلد می‌نویسد: بیمار همان هیجانی را که در موقعیت اصلی تجربه کرده بود دوباره احساس می‌کند و آگاهانه می‌تواند تعبیری را که درست یا غلط از آن موقعیت داشت دوباره به یاد بیاورد.
Afsaneh Habibi
یکی از مهمترین نتیجه‌گیریهای پنفیلد این بود که در اینگونه تجربیات هر شوک الکترود فقط یک خاطره مفرد را زنده می‌کرد، نه مخلوطی از خاطره‌ها یا خاطرات کلی را. یک نتیجه دیگر این بود که ثابت کرد پاسخ به شوک الکترود یک عمل غیرارادی است. پنفیلد می‌گوید: بر اثر شوک الکترود، یک تجربه آشنا در ضمیر آگاه بیمار پدیدار می‌شود ــ صرفنظر از اینکه وی بخواهد روی این منظره توجه کند یا نه. یک آهنگ به خاطرش می‌آید که در موقعیتی خاص آن را شنیده بود. خودش را می‌دید که، در آن لحظه، جزئی از آن موقعیت شده است، درست انگار همین الآن آن موقعیت اصلی در حال وقوع است، جریان دارد، و ادامه می‌یابد. برای بیمار این یک صحنه آشنا بود. او خودش اکنون در آن صحنه هم بازیگر بود و هم تماشاگر.
Afsaneh Habibi
یک روز، دانشجوی جوانی از بخش خدمات توسعه دانشگاه کشاورزی، در کشتزاری به دهقان سالخورده‌ای برخورد که با یک کلوخ‌شکن کهنه مشغول کار بود. دانشجوی جوان ویزیتوری بود که برای فروش کتاب تازه‌ای حاوی مطالب سودمندی درباره طرق حاصلخیز کردن خاک و تکنیکهای بهتر و تازه کشاورزی، از این مزرعه به آن مزرعه می‌رفت. جوان پس از نطق کوتاه و بسیار مؤثری که معلوم بود در اجرای آن تمرین زیادی کرده است، از مرد سالخورده پرسید که آیا میل دارد نسخه‌ای از کتاب را بخرد. مرد دهقان در پاسخ گفت: «پسر جان، من حالاش هم به اندازه نصف همان خوبیی که بلدم زراعت نمی‌کنم.»
Afsaneh Habibi
سرنخهای «والد» ـ جسمانی: اخمها و چینهای پیشانی، لبهای درهم فشرده، انگشت سبابه که اشاره می‌کند، سرتکان دادن، نگاه «ترس‌آور»، دستها را بهم زدن، پا به زمین کوبیدن، انگشت روی لبها نهادن، دستها را روی سینه گذاشتن، دستها را بهم مالیدن، صدای نچ نچ یا نظیر آن را با دهان درآوردن، آه کشیدن، و دیگری را نوازش کردن. اینها علائم بسیار معروف «والد» است.
AmirMasoud
مسافرینی با اتوبوسی سفر می‌کنند که همه، من‌جمله راننده، صندلیهایی رو به عقب دارند. این بی‌شباهت به سفر مردم در جاده زندگانی نیست. ولی از آن بیشتر، شبیه به سفر دانشجویی است که در حین اشتغال به تحصیل و کسب و ذخیره انباری از معلومات، از لحاظ احساسات خود مجبور است مدام به عقب و به گذشته نگاه کند نه به جلو و آینده. ( ۲ ) اگر این گذشته فهمیده و کنار گذاشته شود، کامپیوتر مغز با کارهای ناتمام گذشته تلنبار نمی‌شود، و برای کارهای خلاق و رسیدگی به واقعیتها آزاد می‌گردد. نوجوان آنگاه می‌تواند با خیال راحت سوار اتوبوسی شود که صندلیهایش رو به جلو است؛ از این راه می‌تواند حق انتخاب آزاد و معتبری داشته باشد و ببیند که به کجا می‌رود و تصمیمات سختی را که باید بگیرد، بگیرد و بداند مقصدش کجاست ــ نه اینکه سفر در راهی را که خودش انتخاب نکرده است بناگزیر گردن نهد.
Amin Rostami
بزرگترها هم در نوع پیچیده‌تری از بازی «مال من بهتر از مال تو است» داخل می‌شوند. عده‌ای تسکین موقت را از راه جمع‌آوری مال و منال پیدا می‌کنند، یا زندگی کردن در خانه‌ای بزرگتر و بهتر از خانه آقا و خانم فلان، یا حتی مبالغه کردن در فروتنی: من از شما درویش‌تر هستم. این مانوورها هم که براساس گفته آدلر «راهنماییهای خیالی» هستند، فقط امکان تسکینهای موقتی را با خود دارند ــ اگرچه شخص می‌داند که در پایان روز بدبختی تازه‌ای به شکل قسطهای هولناک وام بانک، یا صورتحسابهای وحشت‌آور مخارج دیگر در انتظارش است.
سهيل قهرمانی
در این اوضاع و احوال غیر منصفانه اول زندگی، هرگونه تسکینی خوب و تسلی‌بخش است. یک لیوان بزرگتر و بیشتر بستنی، همه را هل دادن و سر صف ایستادن، خندیدن به اشتباهات خواهر بزرگتر، زدن برادر کوچکتر، لگدزدن به گربه، داشتن اسباب‌بازی تازه، همه اینها بازیهایی روانی‌اند و تسکین موقتی می‌بخشند ــ اگرچه او می‌داند که در پایان روز بدبختی دیگری به شکل یک تنبیه، یا پنجول خوردن از گربه، یا کتک خوردن از برادر بزرگتر، در انتظارش است یا ممکن است بچه دیگری را ببیند که اسباب‌بازیهای بیشتر و بهتری دارد.
سهيل قهرمانی
حائز کمال اهمیت است که درک کنیم وضعیت «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" هستید» چه معنایی برای یک بچه سه ساله دارد. «من "خو"» نیستم» یعنی: من نیم مترم، کوچکم، ضعیفم، ناتوانم، بی‌دفاعم، کثیفم، هیچ کاری را درست نمی‌توانم انجام بدهم، دست و پا چلفتی‌ام، و قوه بیان درست و حسابی هم ندارم که برای شما تشریح کنم که این چه احساسی است... «شما "خوب" هستید» یعنی: شماها دو متر هستید، بزرگ هستید، قوی هستید، همیشه همه کارها را درست انجام می‌دهید، جواب همه چیز را می‌دانید، زرنگ هستید، مرگ و زندگی من دست شماست، می‌توانید مرا کتک بزنید و مجروح کنید... و با همه اینها هنوز «شما "خوب" هستید».
سهيل قهرمانی
خوشا به حال آن کودکانی که در دوره اولیه زندگی به آنها کمک می‌شود که دریابند «خوب» اند و وضعیت «خوب» است ــ البته از طریقی که خود آنها به خودشان ثابت کنند که این حقیقی است، و ارزش دارد
سهيل قهرمانی
ما بسوی یک وضعیت جدید سوق داده نمی‌شویم، بلکه به خواست و اراده خودمان بسوی آن می‌رویم. و از این جهت رسیدن به وضعیت جدید مانند یک تغییر مذهب است
سهيل قهرمانی
سه وضعیت اول، بر پایه احساسات‌اند. چهارمی بر پایه تفکر، ایمان، و قول و قرار خود شخص برای عمل است
سهيل قهرمانی
این وضعیتها ناشی از نتیجه‌گیری طفل بر مبنای اطلاعاتی است که از «والد» و «کودک» دریافت می‌کند و بر پایه احساسات درونی و اثرات روحی، و بدون استفاده اطلاعات یا توضیحاتی از خارج، نتیجه‌گیری می‌شوند.
سهيل قهرمانی
این شرایط فکری که در گذشته روانشناسان آن را «سفاهت اخلاقی» می‌شمردند، در حقیقت موقعیتی است که در آن فرد هر نوع اطلاعات درباره «خوب» بودن مردم را از خود خارج کرده است. و در اینجاست که معالجه او هم بسیار مشکل و حتی بیهوده می‌شود چون دکتر معالج او هم ــ مثل بقیه آنها ــ «خوب نیست». آخرین اظهارنظر در این وضعیت، «قتل» دیگران است که او احساس می‌کند موجه است. (همانطور که روزی که احساس وضعیت خطرناک «شما "خوب" نیستید» را نتیجه‌گیری کرد احساسش موجه بود).
سهيل قهرمانی
برای او دیگر ممکن نیست بتواند درباره پیچیدگی روح خود و درباره آنچه که برایش اتفاق افتاد بیطرفانه تعمق کند. «تقصیر آنهاست... همیشه تقصیر آنها بود... آنها بودند!»
سهيل قهرمانی
«تحلیل رفتار متقابل» افراد، طبقه‌بندی زیر را از امکان چهارگونه وضعیت زندگی در رابطه با خود و دیگران تشکیل می‌دهد. ۱. «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" هستید» ۲. «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" نیستید» ۳. «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" نیستید» ۴. «من "خوب" هستم ـ شما "خوب" هستید»
سهيل قهرمانی
هر کس که این نوازش را به او می‌دهد «خوب» است. جمع بندی او از وضع مخصوص خودش، به‌خاطر نامطمئن‌بودن او از هرگونه وضعیت «خوب» که گهگاهی و گذرا است، مدام با احساسهای «غیر خوب» تعویض می‌شود. سرانجام، عدم اطمینان وی را متقاعد می‌کند که «من "خوب" نیستم». در کدام مرحله کودک در مورد وضعیت «من "خوب" نیستم ـ شما "خوب" هستید» تصمیم نهایی را می‌گیرد؟
سهيل قهرمانی
می‌اندیشد. برای این بچه، وضعیت روحی با درگیری متناقض عجیبی همراه می‌شود ــ تناقض بین آنچه که خود او به عنوان حقیقت با چشمهای خود می‌بیند، با آنچه که پدر به او یاد داده بود. «والد» به او یک چیز می‌گوید و «بالغ» چیز دیگر. بچه، در دوران وابستگی به پدر و مادر برای ایمنی خود، صرفنظر از اینکه این دوران و رفتار آنها چقدر سخت و خشن باشد، حرفهای آنها را در این باره که به پلیسها نباید اعتماد کرد قبول می‌کند. این شیوه نقل و انتقال تعصب بین افراد است. طفل کوچک برای ایمنی خود ترجیح می‌دهد دروغ را قبول کند، نه چشم و گوش خود را. «والد» آنچنان «کودک» را تهدید می‌کند (طی مشاجرات مداوم درونی او) که «بالغ» ممکن است سرانجام از تلاش برای بررسی حالات ضد و نقیض صرفنظر کند. بنابراین گزاره «پلیسها بدند» به عنوان جزئی از اطلاعات حقیقی تثبیت می‌شود. این حالت که آلودگی «بالغ» نامیده می‌شود در فصل ۶ بررسی خواهد شد.
سهيل قهرمانی
تجربیات و مطالعات مداوم ثابت کرده است که این سه حالت در تمام اشخاص وجود دارند. درست مثل این است که در هر کدام از ما، آن موجود کوچولوی سه ساله مخفی مانده است. همچنین در وجود هر کس یک «والد» وجود دارد. اینها ــ یعنی «کودک» و «والد» ــ به صورت نوارهای ضبط شده در مغز ما از تجربیات واقعی ــ شامل رویدادهای خارجی (یعنی اصل وقایع گذشته) و رویدادهای داخلی (یعنی احساسهای ما) ــ حفظ شده‌اند و عمده‌ترین آنها رویدادهایی هستند که طی پنج ساله اول زندگی اتفاق افتاده‌اند. جنبه سومی نیز در هر فرد وجود دارد که از دو جنبه دیگر متفاوت است و ما دو جنبه اول را «والد» و «کودک» و جنبه سوم را «بالغ» می‌نامیم.
سمیه جنگی
کسی که همیشه می‌گذارد «کودک» وجودش عمل کند، در حقیقت می‌خواهد بگوید «به من نگاه کنید ــ مگر نمی‌بینید که من «خوب نیستم».
12 12

حجم

۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۳٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۹۸,۰۰۰
۳۰%
تومان