بریدههایی از کتاب وضعیت آخر
۴٫۲
(۲۶۶)
فقط «بالغ» است که میتواند کارهای «کودک» و «والد» را تشخیص دهد. فاش ساختن غریزی مسائل درونی، دعوت به بازی «چرا فلان کار را نمیکنی ــ آره اما» است. «ابراز احساسهای درون» و «حرفزدن درباره مسائل درون» ممکن است باعث رضایت و تسکین «کودک» یا «والد» بشود، همانطور که در زندگی روزمره میشود، ولی در گروههای رواندرمانی چنین رفتار متقابلی دخالت در کار رسیدن به درک و مفهوم اساسی موفقیت در آزادساختن «بالغ» است.
me
وقتی یکی از افراد گروه من به اصرار میپرسد که: «خلاصه من چه دردی دارم؟» من در پاسخ او معمولا یک نوع فرمولبندی ساده را (به نحوی که بتواند بفهمد) که من از توجه کردن به او برداشت کردهام برایش میگویم. یک چنین فرمولبندی مثلا ممکن است از این قرار باشد که: «تو در «کودک» خودت مقدار خیلی زیادی احساس «غیر خوب» داری که یک آلودگی نسبتآ بزرگ در «بالغ» تو ایجاد کرده که اجازه میدهد بیشتر اوقات «کودک» تو کارهای نامناسبی بکند و این کار «والد» ت را مجبور میکند روی سر «کودک» ات هوار بکشد و آن را بزند... فکر میکنی اینهمه احساس گناه از کجا آمده؟»
me
تجربههای اولیه ما، اگرچه بیان ناشدنی بودند، ضبط شدهاند و امروز بازنواخته میشوند.
hasti
ما نمیتوانیم احساس ضبط شده را پاک کنیم. ولی میتوانیم، اگر خواستیم، کلید را بزنیم و آنها را موقتآ متوقف کنیم!
hasti
وقتی در «بالغ» خوبی که داری به اندازه کافی اعتماد به نفس پروراندی، دیگر میتوانی خاطرجمع باشی، چون «بالغ» تو میتواند در هر موقعیت هر رفتار متقابلی را تحت کنترل بگیرد. برای تو، اگر چه «کودک» مشغول بازی است ولی «بالغ» مواظبش است، و این چیزی است که ترا همیشه نجات میدهد.
me
چنین است اوضاع دنیایی که ما مییابیم: نه در پناه یک چمنزار سبز خوش و خرم با برههای معصوم و دوستداشتنی و گلهای زرد کوچک و پروانههای رنگارنگ، و درختهای سرو بلند کنار جویبار... بلکه دنیایی پر از خشم و تصادم و ترکیدن و سقوط و انفجار و صدا که آنچنان با تقویتکنندهها و بلندگوها گوشخراش شدهاند که انسان دلش میخواهد دستگاه را اصلا خاموش کند و اهمیت ندهد که جنگ و جنایت است یا شامپو؛
me
منشأ پاسخهای غیر «بالغ» همان ریشه وضعیت «غیرخوب» در «کودک» است. شخصی که در درون خود تحت تسلط وضعیت «غیرخوب» است، همیشه از سادهترین جملهها، کنایههای دوپهلویی برداشت میکند که در متن نیست. «این گوشت را از کجا خریدی؟» «مگر چه عیبی دارد؟»... یا «چه آرایشگاه خوشگلی رفتی امروز.» «تو هیچوقت از موهای کوتاه خوشت نمیاد»
me
(بیشتر صفتهای تفضیلی منشأشان در «کودک» است، همانطور که پیش از این هنگام صحبت درباره بازی «مال من بهتر است» ذکر شد) به همین منوال «مامان، نگاه کن ببین چی ساختم!» (در موقعی که با اسباببازیهایش چیز تازه و ظاهرآ مشکلی را درست کرده است) عبارتی است که طفل برای تحت تأثیر قراردادن «والد» به کار میبرد تا بر احساس «غیر خوب» خود غلبه کند.
me
قدرت تحرکی که به «بالغ» جان میدهد، در دورههای آینده زندگی، هنگامی که شخص ناراحتی و مشکلی در پیش دارد، اطمینانبخش میشود. شخص برای اینکه «فکرش باز شود» میرود بیرون و قدم میزند. قدم زدن تسکینی برای تشویش و نگرانی است. در جایی ضبط شده که حرکت خوب است، دارای خاصیت دورکننده است، و کمک میکند که مسئله را با وضوح بیشتر دید.
m86
همانند جنبه «والد»، «کودک» نیز حالتی است که شخص میتواند در هر موقع از رفتار جاری خود به آن انتقال یابد. خیلی چیزها امروز هست که میتواند اتفاق بیفتد و همان حال و احساس کودکی را در ما دوباره ایجاد کند و همان احساسهایی را که آن موقع داشتیم در ما زنده سازد. چه بسا ما خود را در برابر یک دو راهی دشوار، یا وضعیتی بغرنج میبینیم ــ خواه واقعی و خواه ساخته خیال خودمان. اینگونه وضعیتها، به تفسیر ما، «کودک» را به «قلاب میاندازد»، و موجب بازنواختن احساس بیهودگی، ناراحتی، و مطرود شدگی کهنهای میشود که شکل جدید همان احساسهای اصلی بچگی است. بنابراین وقتی شخصی در چنگ احساسات مختلف گرفتار است، ما آن را حالت غلبه کردن «کودک» بر شخص مینامیم.
Shivayi
«این صدای درونی، این وجدان خداداده، که «ماری خونآشام» را واداشت تا
پروتستانها را زنده زنده بسوزاند، آیا این همان نیست که ما انسانهای منطقی باید از آن پیروی کنیم؟ به عقیده من این فرضیه جنونآمیز است و من سعی میکنم تا آنجا که میتوانم، بجای وجدان، از عقل و منطق پیروی کنم.» ( ۹ )
AmirMasoud
کارل منینجر Menninger) (Carl با این عقیده موافق است: «مردم پیش ما نمیآیند که یک برچسب لعنتی به پیشانیشان بچسبانیم. بلکه برای گرفتن کمک به نزد ما میآیند. مردم را از علائم دردی که دارند میشود نجات داد، اما از برچسب مرض، نه!»
AmirMasoud
.. مسئله محبت با جنس مخالف این است که «کودک» درون آدم از «عشق» (سکس) میترسد.
AmirMasoud
یایید لحظهای تأمل کنیم و معنی این لغت انضباط یا «دیسیپلین» را معلوم بداریم: اگر به لغتنامه وبستر (Webster Dictionary) نگاه کنید میبینید که این لغت از کلمه (disciple) مشتق میشود که به معنی مرید است و مرید کسی نیست که آدم توی سرش بزند. مرید کسی است که آرزو دارد به استادش نزدیک باشد و از او هنر یا فنی را یاد گیرد.
AmirMasoud
ه قول ویلیام جیمز لحظههایی هست که ما مجبوریم انتخاب کنیم.
لحظههایی هست که تصمیم نگرفتن خود یک تصمیم است، و البته تصمیم بدتری است. مردی که از تصمیم گرفتن شانه خالی میکند خودش را از مسئولیت آزاد کرده است ولی مقصر است. ما همانقدر که مسئول کارهای شیطانی خود هستیم مسئول کارهایی هم که اجازه میدهیم انجام شوند هستیم.
AmirMasoud
میگوید وقتی بچه کارنامه تحصیلی خود را به خانه میآورد و «نمرههای» خوبی ندارد (یعنی «بیشتر کوشش کنید») این کارنامه در حقیقت کارنامه پدر و مادر است که با زبان بیزبانی میگوید: «شما "خوب" نیستید».
AmirMasoud
میگوید وقتی بچه کارنامه تحصیلی خود را به خانه میآورد و «نمرههای» خوبی ندارد (یعنی «بیشتر کوشش کنید») این کارنامه در حقیقت کارنامه پدر و مادر است که با زبان بیزبانی میگوید: «شما "خوب" نیستید».
AmirMasoud
میگوید وقتی بچه کارنامه تحصیلی خود را به خانه میآورد و «نمرههای» خوبی ندارد (یعنی «بیشتر کوشش کنید») این کارنامه در حقیقت کارنامه پدر و مادر است که با زبان بیزبانی میگوید: «شما "خوب" نیستید».
AmirMasoud
مدرسه یک محیط و موقعیت رقابت سخت است ــ که در آن «کودک» درون مدام تهدید میشود و فرصتهای بسیار اندکی برای بچه با احساس «غیر خوب» وجود دارد، که حداقل موفقیتها را به خودی خود کسب کند.
AmirMasoud
طریقه دیگری که میتوان این حالت «والد» ناجور را با آن مقایسه کرد قاعده جبری «مثبت در منفی» است. مثبت در منفی همیشه منفی است. اینکه مقدار مثبت چقدر بزرگ و مقدار منفی چقدر کوچک است مهم نیست؛ نتیجه جبری آن همیشه منفی است ــ یعنی یک «والد» ضعیف و شکسته، که نتیجه آن درتمام زندگی عدم اطمینان و ناسازگاری و نومیدی است.
Afsaneh Habibi
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۹۸,۰۰۰۳۰%
تومان