بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر

بریده‌هایی از کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۲۹ رأی
۳٫۱
(۲۹)
فرصت‌های بزرگ با چشم دیده نمی‌شوند، بلکه آن‌ها با فکر شما دیده می‌شوند. بیشتر مردم هرگز ثروتمند نمی‌شوند، چون از نظر مالی آموزش‌دیده نیستند که بتوانند فرصت‌هایی را که به طور مستقیم جلوی آن‌ها هست را تشخیص بدهند.
Mohsen7080
من از قبل نیز گفته‌ام و ارزش تکرار دارد. نبوغ مالی از این چهار مهارت تکنیکی تشکیل شده است: ۱. سواد مالی (توانایی خواندن اعداد و ارقام). ۲. موضع سرمایه‌گذاری (علم پول درآوردن از پول). ۳. بازار، عرضه و تقاضا: برای مثال الکساندر گراهام بل آنچه که بازار می‌خواست به آن عرضه کرد، چنان که بیل گیتس عرضه کرد. یک خانهٔ هفتادوپنج هزار دلاری که بیست هزار دلار قیمت داشت، شصت هزار دلار به فروش رفت، این نیز نتیجهٔ استفاده از فرصتی بود که به وسیلهٔ بازار بوجود آمده بود؛ بعضی‌ها می‌خریدند و بعضی‌ها می‌فروختند. ۴. قانون (آگاهی از حسابداری، شرکت، ایالت و قانون‌های شهروندی و مقررات). به شما توصیه می‌کنم که طبق مقررات عمل کنید.
Mohsen7080
امروزه ثروت، آگاهی است و شخصی که بیشترین اطلاعات جدید روز را دارد صاحب ثروت است. مشکل این است که اطلاعات به سرعت نور در سرتاسر جهان پخش می‌شود. این ثروت جدید نمی‌تواند شامل حد و مرزی باشد، در صورتی که زمین و کارخانه‌ها محدود هستند. تغییرات سریع‌تر رخ می‌دهند و پیوستگی بیشتری ایجاد می‌شود و این باعث افزایش شگفت‌آوری در تعداد مولتی میلیونرها خواهد بود. همچنین این افزایش در مورد کسانی که از قافله عقب می‌مانند نیز صدق خواهد کرد.
ツAlirezaツ
«ببینید، مدرسه خیلی، خیلی مهم است. شما به مدرسه می‌روید تا مهارت و حرفه‌ای را یاد بگیرید تا بتوانید عضو مفیدی برای جامعه باشید. هر تمدنی احتیاج به داشتن معلم‌ها، دکترها، مکانیک‌ها، هنرمندان، آشپزها، تجار، افسران پلیس، آتش‌نشان‌ها، سربازها و... دارد. مدرسه آن‌ها را آموزش می‌دهد. بنابراین تمدن می‌تواند ترقی کند و شکوفا شود. متأسفانه برای بیشتر مردم، مدرسه پایان کار است، نه شروع.»
ツAlirezaツ
پدر ثروتمند می‌خواست به ما توضیح بدهد که زندگی انسان، تکاپوی بین نادانی و روشنایی است. او توضیح داد، هر وقت انسان از جستجو برای اطلاعات و دانش شخصی دست بردارد، نادانی جای آن را می‌گیرد. این تکاپو، تصمیم لحظه به لحظه برای یادگیری و برای باز و بسته کردن ذهن انسان است.
ツAlirezaツ
هرگز دوست ندارم به شما فقط یاد بدهم که چگونه یک دنیا پول روی هم انباشته کنید. چون این نمی‌تواند ترس و تمایلات شما را کنترل کند. اگر شما در ابتدا به کنترل و تسلط این دو مورد نپردازید و نتوانید آن را مهار کنید و فقط ثروتمند شوید، تنها تبدیل به یک بردهٔ پولدار با دستمزد بالا خواهید شد.
ツAlirezaツ
او از این که تو قادر به پول درآوردن نباشی و نتوانی خودت را با اجتماع سازگار نمایی می‌ترسد. منظور من را اشتباه نگیری. او تو را بسیار دوست دارد و بهترین را برای تو می‌خواهد و من فکر می‌کنم که ترس او موجه باشد. داشتن تحصیلات و یک شغل هر دو مهم هستند، ولی برای کنترل ترس کافی نیستند. تو می‌توانی همان ترس را صبح، زمانی که از خواب بیدار می‌شود تا پول به دست بیاورد ببینی. همین ترس است که باعث می‌شود، پدرت در مورد مدرسه رفتن تو بسیار متعصب باشد. من پرسیدم: بنابراین پیشنهاد شما چیست؟ جواب داد: «من می‌خواهم به شما آموزش بدهم که استاد ارباب قدرت پول خود باشید
ツAlirezaツ
این ترس است که بیشتر مردم را سرکار نگه داشته، ترس پرداخت نشدن قبض و صورت‌حساب‌هایشان. ترس اخراج شدن، ترس نداشتن پول کافی و ترس از شروع دوباره، این ارزش تحصیل برای یادگیری یک حرفه و سپس کار کردن برای پول است. بیشتر مردم اسیر پول می‌گردند... و سپس از دست رئیس خود عصبانی می‌شوند.
ツAlirezaツ
ببین، پدر تو به مدرسه رفت و تحصیلات عالی را طی کرد و برای همین توانست شغل خوبی با حقوق بالا پیدا کند، ولی او هنوز مشکل مالی دارد و این مشکل به این دلیل هست که او هرگز «موردی در راستای پول در مدرسه یاد نگرفت و بالاتر از آن، او برای پول کار می‌کند.» من پرسیدم: شما برای پول کار نمی‌کنید؟ پاسخ داد: نه، در واقع نه. اگر می‌خواهی یاد بگیری که چگونه برای پول کار کنی، در مدرسه بمان. مدرسه مکان خوبی برای یادگیری این روش است. ولی اگر می‌خواهی یاد بگیری چگونه پول داشته باشی که برای تو کار کند، من به تو یاد خواهم داد، ولی اگر فقط بخواهی یاد بگیری.
ツAlirezaツ
او از من پرسید: «مایک می‌گوید که تو می‌خواهی یاد بگیری که چطور پول دربیاوری، درست می‌گویم؟ من سرم را به سرعت تکان دادم، ولی با کمی ترس. پشت کلمات و لبخندش، گویی قدرت عظیمی نهفته بود، او گفت: «خیلی خوب، من یک پیشنهاد برای شما دارم. من به شما این آموزش را می‌دهم، ولی نه مثل کلاس‌های شما، اما شما هم باید برای من کار کنید. اگر شما کار نکنید، من چیزی به تو یاد نمی‌دهم. اگر کار کنی، من سریع‌تر می‌توانم به تو آموزش بدهم، ولی اگر تو بخواهی فقط بنشینی و گوش کنی، مثل کاری که در مدرسه انجام می‌دهی، من فقط وقت خودم را تلف کرده‌ام. این پیشنهاد من است، قبول می‌کنی یا نه؟»
ツAlirezaツ
چه اتفاقی پیش می‌آید وقتی یک شرکت اعلام ورشکستگی می‌کند؟ گفتم: مردم از کار بی‌کار می‌شوند، خانواده‌ها آسیب می‌بینند و میزان بی‌کاری افزایش پیدا می‌کند. او گفت: بله، ولی چه اتفاقی برای شرکت به ویژه، برای یک شرکت در تالار بورس سهام حادث می‌شود؟ گفتم: قیمت سهام اغلب بالا می‌رود و ورشکستگی اعلام می‌شود.
ツAlirezaツ
حالا می‌دانم که من می‌توانم یک حرفه را برای این انتخاب کنم که دوست دارم انجامش بدهم، نه این که به خاطر امنیت شغلی، مزایا و یا میزان حقوق آن را انتخاب کنم.
ツAlirezaツ
آن‌ها به بچه‌های خود توصیه می‌کنند: «سخت درس بخوانید، نمرات عالی بگیرید، تا یک شغل یا حرفه‌ای مطمئن پیدا کنید» آن‌ها در مورد پول هیچ دانشی یاد نمی‌گیرند، به جز این که از کسانی که از سادگی آن‌ها استفاده می‌کنند و تا آخر عمر به سختی باید کار کنند. برای یک نسل سخت‌کوش این جریان دائم تکرار می‌شود این همان «تله موش» است. تنها راه خارج شدن از این تله موش، نشان دادن مهارت خود در حسابداری و سرمایه‌گذاری می‌باشد، که به طور مسلم دو تا از سخت‌ترین موضوعات برای یادگیری هستند.
ツAlirezaツ
من دیگر نمی‌توانستم به پسرم بگویم: «برو به مدرسه، نمرات خوب بگیر و دنبال استخدام شدن در یک جای خوب و مطمئن باش». می‌دانستم که باید راه‌های جدیدی پیدا کنم، تا بتوانم فرزندم را راهنمایی کنم.
ツAlirezaツ
او پوزخندی زد و به آرامی سرش را با دلزدگی و ملالت تکان داد. البته ما از قبل هم بارها از این صحبت‌ها داشتیم. او سرش را پایین‌تر برد و چشم‌هایش را به طرف من چرخاند. صحبت‌های مادرانهٔ من باز هم او را قانع نکرده بود. او با اراده‌ای قوی و هوشیار فکر می‌کرد، او همیشه برای من یک جوان مؤدب و قابل احترام بود. دوباره شروع کرد: «مادر»، گویی حالا دیگر نوبت من بود که از او حرف بشنوم، پس ادامه داد: «با زمان پیش برو! به اطراف نگاه کن، پولدارترین مردم به خاطر داشتن تحصیلات پولدار نشدند، برای مثال مایکل جردن و مادونا و حتی بیل گیتس که از دانشگاه هاروارد اخراج شد و مایکروسافت را تأسیس کرد.
ツAlirezaツ

حجم

۴۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۷ صفحه

حجم

۴۵۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۷ صفحه

قیمت:
۸۹,۹۰۰
۲۶,۹۷۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد