من زمان را تسلیم خودم کرده و در بُعدش سفر کردهام، اما زمان هنوز هم به گذشتن ادامه میدهد. هر جا که هستم، عقبتر از من و جلوتر از من است.
RS
اینکه آدمو به خاطر مادرش اذیت کنن، خیلی بدتر از اینه که به خاطر خودش مسخره کنن.
زهرا۸۸
امروز صبح تو کلیسا، عطر تازهٔ تاجها و دستههای گل و گیاهی که ساختمان را تزیین کرده بودند، روی بوی ماندگی همیشگیاش سرپوش گذاشته بود؛ اما گل و گیاه کمکی به حال و هوای سرد و سرسنگین کلیسا نمیکرد. خانمها از روی ادب سرشان را برایم تکان دادند، چون مجبور بودند. خیلی از املاک این حوالی مال من است. اما اسم خانوادهٔ من بد در رفته است، حتی بعد از گذشت چند قرن.
Arefeh