بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باغ سنگی | طاقچه
کتاب باغ سنگی اثر قاسم صنعوی

بریده‌هایی از کتاب باغ سنگی

۲٫۷
(۹)
«نگاه فیل» را که بودا به شاگردانش توصیه می‌کرد به دور و برم می‌انداختم: «همه چیز را چنان ببین که گویی نخستین بار است؛ همه چیز را چنان ببین که گویی آخرین بار است! » به همه چیز سلام کردم، و با همه چیز خداحافظی کردم.
کاوشگر
در لرزش عدم تحرک، که خود را جمع می‌کند تا دست به جهش بزند، خود را برای راه‌پیمایی آماده می‌کردم.
آسمان
«ای حیاط بزرگ که زاویه‌ای نداری/ ای گلدان بزرگ هرگز به پایان نرسیده/‌ ای صدای بزرگ که کلامی نمی‌سازی/‌ ای ظاهر بزرگ بی شکل / ای میل!»
کاوشگر
پدرِ خوبِ خانواده نیست. نان و فکر را با تکه‌های برابر بین فرزندانش تقسیم نمی‌کند. بی عدالتی، خشونت، خشم و قحطی، چهارمادیانی هستند که ارابه‌اش را روی زمین ناهموار ما پیش می‌برند. خدا هرگز با خوشبختی، رفاه یا افتخار خلق نمی‌شود؛ بلکه باشرم، گرسنگی و اشک ایجاد می‌شود. در هر دوران سرنوشت ساز، تباری از آدمیان، حاملان خدا، پیش تاخته اند، جنگیده‌اند و مسئولیت نبرد را به عهده گرفته‌اند. در گذشته، شاهان و کشیشان، جنگجویان، بورژواها بودند- آن‌ها تمدن‌ها می‌آفریدند و الوهیت را می‌رهاندند. امروز خدا کارگری است که از فرط خستگی، خشم و گرسنگی، از جا در رفته است.
کاوشگر
عشق، دَمِ خدایی است، نفس کشیدن او در روی زمین است!
کاوشگر
وقتی میوه‌ای را باز می‌کنم، هسته چون خدایی بر من آشکار می‌شود. وقتی با انسان‌ها حرف می‌زنم خدا را که در مغز حقیر و نا هنجارشان می‌ستیزد تشخیص می‌دهم.
کاوشگر
روزی توگو، دریاسالار بزرگ، به رئیس جمهور روزولت می‌گفت: «شمشیر، شکل مادی بافتهٔ جان ژاپنی است.» پولاد ژاپنی، حلقه وار خم می‌شود و نمی‌شکند. نرمش، پایداری، بی رحمی، لبخند زایل نشدنی ...
کاوشگر
آتش بزنیم! امروز وظیفهٔ ما در دنیایی چنین بی شرم و امید، همین است. جنگ با کافران! کافران همان راضیان، شکم سیران و سترون‌ها هستند. کینهٔ ما بی‌ترحم است: می‌داند که عمیق‌تر از محبت‌های ناچیز به عشق خدمت می‌کند. ما متنفریم، عادت نمی‌کنیم، بی عدالتیم، بی رحم و سرشار از نگرانی و ایمان هستیم، چون عاشقان در اشتیاق غیر ممکن به سر می‌بریم. آتش بزنیم تا زمین پاک شود. به امید آن‌که غرقاب بین خوبی و بدی، عمیق‌تر شود.
کاوشگر
از آن شب شروع به دیدن دورهٔ کامل – برگ توت، کثافت، ابریشم – کرده بودم. رفته رفته چین را درک می‌کردم.
کاوشگر
چون هنوز به خاطر آن منظرهٔ خونین می‌لرزیدم، ماندارن پیر لبخندی زد و با اندکی تحقیرگفت: - سپیدها ترس شدیدی از مرگ دارند. ولی چرا؟ اگر زندگی دیگری وجود داشته باشد دوست محترم من اکنون خوشبخت است؛ اگر زندگی دیگری در کار نباشد حد اقل این زمین وجود دارد و نام دوست من دیگر نخواهد مرد. در هر دو مورد او با ورقِ کوچکِ خودش، با زندگی‌اش، خوب بازی کرده. از شما خواهش می‌کنم برای من هم چنین مرگی آرزوکنید!
کاوشگر

حجم

۲۲۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۲۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۰صفحه بعد