«بعضی وقتها ممکنه آدم سر خودشو با نگرانی گرم کنه تا یادش بره که غمگینه.»
F.Ch
«بهتره آدما منو به خاطر کارایی که کردم به یاد بیارن.»
F.Ch
«همیشه بعد از هر زمستان دوباره روزهای گرم و آفتابی از راه میرسند. پرندهها میخوانند. قورباغهها از خواب بیدار میشوند و کرمها پروانه میشوند.»
F.Ch
"معمولاً وقتی هوا بارونیه آدم چترشو باز میکنه، اما گاهی کلی آدم دست به دست هم میدن تا بتونن دوباره ببندنش. دیگه چیزی نمونده، چتر من داشت بسته میشد. این بار وقتی چترمو بستم، همینطوری بسته نگهش میدارم، چون بودن زیر نورخورشید رو خیلی دوست دارم."
F.Ch
«بهتره آدما منو به خاطر کارایی که کردم به یاد بیارن.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
به نظر شما وقتی کسی دیگه پیشمون نیست، برای تولدش باید چی کار کنیم؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
مردن یک نقطهٔ پایان است؛ نه غمی در کار است، نه شادیای.
𝐑𝐎𝐒𝐄
دیگه چیزی نمونده، چتر من داشت بسته میشد. این بار وقتی چترمو بستم، همینطوری بسته نگهش میدارم، چون بودن زیر نورخورشید رو خیلی دوست دارم.
बिल्ली
«بعضی وقتها ممکنه آدم سر خودشو با نگرانی گرم کنه تا یادش بره که غمگینه.»
vania
تو ایتالیا وقتی کسی میمیره، دوستان و خانوادهش در موردش کلی داستان و مطلب مینویسن. در مورد کارهای جالبی که انجام داده، اینکه چهجورآدمی بوده و هرکسی چقدر دوستش داشته. بعد مثل پوسترهای فیلم، چاپش میکنن و همهجا پخش میکنن. کلیساها، فروشگاهها، حتی باجههای تلفن. تا چند هفته هر جا میری یاد اون آدم میافتی و در موردش فکرای خوب میکنی.
fateme.notes