بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اتاق | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب اتاق اثر علی منصوری

بریده‌هایی از کتاب اتاق

۴٫۳
(۱۴۸)
«کی کادوها باید باز شن؟» «هر دو جورش خوبه. می‌خوای من برات انتخاب کنم؟» ماما می‌پرسه. «نه من دیگه پنج سالمه، خودم باید انتخاب کنم.»
|ݐ.الف
نباید انگشتهات رو بجویی، ممکنه میکروبها دزدکی برن اون تو.» «که مریضم کنن، مثل اون وقتی که سه سالم بود و هی عُق می‌زدم و اسهالی بودم؟» ماما می‌گه: «حتی بدتر از اون، میکروبها می‌تونن باعث مرگت بشن.» «که زودتر برگردم برم بهشت؟»
|ݐ.الف
وقتهایی که من به اون می‌گم به چی فکر می‌کنم و اونم بهم می‌گه به چی فکر می‌کنه، فکرهامون هم می‌رن توی سر همدیگه، مثل وقتی که مداد آبی رو روی زردی‌ها می‌کشی و سبز می‌شن.
Mari
من یاد ادب داشتن می‌افتم که یعنی کارهایی که آدم می‌کنه از ترس این که بقیه عصبانی نشن.
fariba
فکر کنم بدنم مال منه و همین طور فکرهایی که به سرم می‌آد. ولی سلولهای من از سلولهای اون ساخته شده‌ان و پس من یه جورایی مال اونم. تازه وقتهایی که من به اون می‌گم به چی فکر می‌کنم و اونم بهم می‌گه به چی فکر می‌کنه، فکرهامون هم می‌رن توی سر همدیگه، مثل وقتی که مداد آبی رو روی زردی‌ها می‌کشی و سبز می‌شن.
fariba
ماما می‌گه: «اگه راجع بشون فکر نکنم، دندونام بهتر می‌شن.» «چه طوری؟» «بهش می‌گن قدرت ذهن. اگه به چیزی فکر نکنیم، یادمون می‌ره.»
fariba
«آدم‌ها دوست ندارن همیشه پیش بقیه باشن. خسته کننده می‌شه.» «چرا؟» «حرفم رو قبول کن، من دوباره ازدواج کرده‌ام.»
fariba
«ما بدون این که ببینیم می‌تونیم همدیگه رو بشناسیم، مگه نه؟» «آره.»
fariba
«روح اجتماع خود را بر می‌گزیند... و بعد... در را می‌بندد.»
fariba
«آره، ولی نکتهٔ اصلی اینجاست که آدم‌های بیشتری هستن که اون وسط قرار می‌گیرن.» «کجا؟» ماما به بیرون شیشه خیره شده، ولی نمی‌دونم چی رو نگاه می‌کنه. «یه جایی بین خوبی و بدی، یعنی از هر کدوم یه تیکه‌هایی از هر دو رو دارن دارن.»
fariba

حجم

۲۸۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۸۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۸
۹
صفحه بعد