بریدههایی از کتاب رویای مردی مسخره
۴٫۰
(۲۴)
آرامش در این جهان بزرگ، مثل یک خیال بود، جادو و رؤیا، رؤیا یی زودگذر که در بخاری که به سمت آسمان آبی تیره میرود نابود میشود.
محمد جواد اخباری
انسان میتواند دیگران را نیز چون خود دوست بدارد. نکته اصلی در همین است. همه چیز همین است، نه چیز دیگر.
Ali T
فقط با درد و رنج میتوان دوست داشت، فقط با رنج. ما جز رنج کشیدن راه دیگری برای عاشقی نمیشناسیم.
Ali T
من نمیتوانم بیهوده تلاش کنم. میدانید، آخر «حقیقت» را دیدهام. من دیدهام که مردم میتوانند بدون باختن زندگی بر روی زمین زیبا و خوشبخت باشند.
نمیخواهم و نمیتوانم باور کنم که گناه و تبهکاری بخشی از طبیعت انسان است. همین عقیده باعث مسخرگیام میشود.
khorasani
کدامیک از ما اشتباه نمیکنیم؟ چه کسی دست و پای بیهوده نمیزند؟ همه در نهایت به سوی یک هدف میرویم، حداقل میتوان گفت برای رسیدن به هدف واحدی تلاش میکنیم. از عاقلترین تا بدبختترین افراد، فقط مسیرها متفاوت است
khorasani
در کرۀ ما فقط با درد و رنج میتوان دوست داشت، فقط با رنج. ما جز رنج کشیدن راه دیگری برای عاشقی نمیشناسیم. اگر بخواهیم دوست بداریم باید رنج و درد را نیز تاب بیاوریم.
khorasani
مردم از زندگی بیهوده خسته شدند و اندوه در چهرهها سایه افکند. به زیبایی رنج ایمان آوردند، چون معتقد بودند که تفکر تنها در رنج و اندوه پدید میآید. در آوازهایشان درد و رنج را میستودند.
Anonymous
برای به دست آوردن همه چیز، به ارتکاب جنایت متوسل شدند و در صورت شکست خودکشی را برگزیدند.
Anonymous
افرادی که دارای ارادۀ ضعیف بودند تسلیم زورمندان میشدند، تا بتوانند با کمک آنان به افراد ضعیفتر از خود قدرت نشان دهند.
Anonymous
افراد صالحی نیز بودند که از خودبینی، بیاحساسی و عدم هماهنگی زجر میکشیدند و اعمال ستمگران در نظرشان شرمآور بود. اینگونه افراد مورد تمسخر و استهزا بودند.
Anonymous
«ببین آرکاشا، اینطور که تو فکر میکنی شاید سقف هم همین الان روی سر ما خراب شود.»
محمد جواد اخباری
من معتقدم که آرزوهای ما رویاها را میسازد نه منطق.
محمد جواد اخباری
میگفتند: «بگذار متقلّب، بدکار و بیعدالت باشیم، میدانیم، بر آن اشک میریزیم، خود را عذاب میدهیم. و تنبیهی برای خود در نظر میگیریم که شاید بارها سختتر از عذابی باشد که داور بخشنده، آن که آن بالا به قضاوت نشسته و نامش را نمیدانیم، برایمان برمیگزیند. ما با سلاح علم یکبار دیگر به جستجوی حقیقت میرویم و به آن میرسیم، و این بار حقیقت را آگاهانه درک میکنیم. دانش برتر از احساس است. آگاهی از زندگی برتر از خود زندگی است. دانش به ما عقل میدهد. عقل قانون را تعیین میکند. آگاهی از قوانین خوشبختی برتر از خوشبختی است.»
kosar ahmadi
میخواستند پاک و خوشبخت باشند و مانند کودکان تسلیم آرزوهای قلبی خویش!
برای رسیدن به این آرزو، معابد بیشماری برپا کردند و شروع به پرستش ایده یا «آرزوی» خویش نمودند. میدانستند که هرگز چنین آرزویی برآورده نمیشود. با این وجود با اشک و زاری به پرستش خود ادامه میدادند.
kosar ahmadi
اوه، حالا هر کسی بشنود میخندد و میگوید که هیچکس نمیتواند رؤیای خود را با چنین جزئیات دقیقی حکایت کند. دیگران معتقدند که این ماجرا چیزی جز آنچه در حالت رؤیا دیده و احساس کرده و به آن معتقد شدهام نبوده است، جزئیات دیگر هم حتماً خودم در بیداری به آن افزودهام. و وقتی به آنها میگویم که شاید واقعاً همینطور باشد- آنها به من میخندند و با این مسخرگی تفریح میکنند.
kosar ahmadi
اوه، حالا هر کسی بشنود میخندد و میگوید که هیچکس نمیتواند رؤیای خود را با چنین جزئیات دقیقی حکایت کند. دیگران معتقدند که این ماجرا چیزی جز آنچه در حالت رؤیا دیده و احساس کرده و به آن معتقد شدهام نبوده است، جزئیات دیگر هم حتماً خودم در بیداری به آن افزودهام. و وقتی به آنها میگویم که شاید واقعاً همینطور باشد- آنها به من میخندند و با این مسخرگی تفریح میکنند.
kosar ahmadi
گفتم که در سیارۀ خودمان، نفرت مردم چه اندوه سنگینی به همراه داشت؛ و من بدون دوست داشتن آنان نمیتوانستم از آنان متنفر باشم. چرا برای بخشایش آنها راهی نمییافتم؟
kosar ahmadi
به آسمان نگاهی کردم، کاملاً تاریک بود اما ابرهای ناهموار و تکههای کمعمق سیاه بین آنها را به وضوح میدیدم. ناگهان در میان فواصل تیرۀ ابرها ستارۀ کوچکی دیدم که به من چشمک میزد. ایستادم و به آن خیره شدم.
kosar ahmadi
آنچه مرا اندوهگین میکند این است که آنها «حقیقت» را نمیدانند. واقعاً چه دشوار است که تو در میان جمع تنها کسی باشی که «حقیقت» را میداند. اما آنها هرگز این موضوع را نخواهند فهمید. نه، نخواهند فهمید.
kosar ahmadi
حالا دیگر مردم دیوانهام میدانند، اما خودم خوب میدانم که آدم مسخرهای بیش نیستم؛ و این نوعی پیشرفت است که دیگر به نظر آنها مضحک نمینمایم. اما دیگر اهمیت نمیدهم. همه آنها- حتی وقتی به من میخندند- دوستداشتنی و عزیزند. در واقع، در آنلحظات بخصوص چیزی هست که آنها را در نظرم عزیز و دوستداشتنی جلوه میدهد؛ و من با آنها میخندم- البته نه به خودم- چون دوستشان دارم میخندم تا گمان نبرند که ناراحت شدهام.
kosar ahmadi
حجم
۱۳۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۳۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان