بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رویای مردی مسخره | طاقچه
تصویر جلد کتاب رویای مردی مسخره

بریده‌هایی از کتاب رویای مردی مسخره

۴٫۰
(۲۴)
می‌دانید، تقریباً یکسال است که نمی‌توانم بخوابم، تمام شب را بیکار روی صندلی می‌نشینم و در طول روز مطالعه می‌کنم. فقط این‌جا می‌نشینم، حتی به چیزی فکر هم نمی‌کنم. افکارم مبهم و سرگردانند؛ آن‌ها را آزاد می‌گذارم، هر شب تا صبح شمع روشن است و من تا صبح روی صندلی می‌نشینم. اسلحه‌ام را بر می‌دارم و روی میز روبرویم می‌گذارم. هربار که می‌خواهم آن را روی میز بگذارم از خود می‌پرسم: «مطمئنی؟» و خیلی محکم جواب می‌دهم: «مطمئن». یعنی خودم را می‌کشم.
Mohammad
آیا زندگی خود یک رؤیا نیست؟
pejman
آن‌ها فهمیدند که برایم هیچ چیز مهم نیست و همین مسئله آن‌ها را می‌خندانید
Mohammad
حالا دیگر مردم دیوانه‌ام می‌دانند، اما خودم خوب می‌دانم که آدم مسخره‌ای بیش نیستم؛‌ و این نوعی پیشرفت است که دیگر به نظر آن‌ها مضحک نمی‌نمایم. اما دیگر اهمیت نمی‌دهم. همه آن‌ها- حتی وقتی به من می‌خندند- دوست‌داشتنی و عزیزند. در واقع، در آن‌لحظات بخصوص چیزی هست که آن‌ها را در نظرم عزیز و دوست‌داشتنی جلوه می‌دهد؛ و من با آن‌ها می‌خندم- البته نه به خودم- چون دوستشان دارم می‌خندم تا گمان نبرند که ناراحت شده‌ام.
Mohammad
آن‌چه مرا اندوهگین می‌کند این است که آن‌ها «حقیقت» را نمی‌دانند. واقعاً چه دشوار است که تو در میان جمع تنها کسی باشی که «حقیقت» را می‌داند.
mahdikln
بالاخره هم شروع کرد، این تغییر از درون او آغاز شد. مثل مورچه سرسخت و سمج بود، شما می‌توانید خانه مورچه‌ها را خراب کنید اما آنها دوباره و بلافاصله آن را می‌سازند، دوباره خراب کنید، دوباره شروع به ساختن می‌کنند، و این روند تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد
اکرم ملایی
عادی است گاهی در ذهن انسان بحث‌هایی طولانی بدون استفاده از واژه‌ها بدون تفسیر و بدون کاربرد زبان و ادبیات صورت می‌گیرد.
Mo. Si Sakht Pour
جز رنج کشیدن راه دیگری برای عاشقی نمی‌شناسیم. اگر بخواهیم دوست بداریم باید رنج و درد را نیز تاب بیاوریم.
فرشته
حالا دیگر مردم دیوانه‌ام می‌دانند، اما خودم خوب می‌دانم که آدم مسخره‌ای بیش نیستم؛‌ و این نوعی پیشرفت است که دیگر به نظر آن‌ها مضحک نمی‌نمایم. اما دیگر اهمیت نمی‌دهم. همه آن‌ها- حتی وقتی به من می‌خندند- دوست‌داشتنی و عزیزند. در واقع، در آن‌لحظات بخصوص چیزی هست که آن‌ها را در نظرم عزیز و دوست‌داشتنی جلوه می‌دهد؛ و من با آن‌ها می‌خندم- البته نه به خودم- چون دوستشان دارم می‌خندم تا گمان نبرند که ناراحت شده‌ام. آن‌چه مرا اندوهگین می‌کند این است که آن‌ها «حقیقت» را نمی‌دانند. واقعاً چه دشوار است که تو در میان جمع تنها کسی باشی که «حقیقت» را می‌داند. اما آن‌ها هرگز این موضوع را نخواهند فهمید. نه، نخواهند فهمید.
Mo. Si Sakht Pour
چه دشوار است که تو در میان جمع تنها کسی باشی که «حقیقت» را می‌داند
pejman
حالا دیگر مردم دیوانه‌ام می‌دانند، اما خودم خوب می‌دانم که آدم مسخره‌ای بیش نیستم؛‌ و این نوعی پیشرفت است
farshaD
وقتی از آنان پرسیدم که آیا به زندگی جاوید اعتقاد دارند یا نه، چیزی از حرف‌هایم نفهمیدند. ایمان راسخ آنان در این مورد جایی برای صحبت و توضیح باقی نمی‌گذاشت. این مردم کلیسا نداشتند، اما ارتباطی زنده، نزدیک و دائمی با کل و نهایت جهان داشتند.
kosar ahmadi
آن‌چه بیشتر از همه افکارش را به خود مشغول می‌ساخت حلقه طلایی بالای سرش بود که پرده‌ای از میان آن رد شده بود، می‌توانست در نور شمع آن را به خوبی ببیند، مرتباً از خود سؤال می‌کرد: «این حلقه برای چیست؟ چرا اینجاست، چه معنایی دارد؟»
mashver
می‌دانی آرکادی، بعضی از مردم قادرند کارهای بزرگی انجام دهند و بعضی مثل من به کارهای کوچک اکتفا می‌کنند.
اکرم ملایی
من معتقدم که آرزوهای ما رویاها را می‌سازد نه منطق. رؤیاها با قلب ما ساخته می‌شوند نه با ذهنمان
فاطیما
اگر مردم به اصلاحات معتقد باشند حقایق را درک می‌کنند و در مورد ریشه و بنیان آن صحبت می‌کنند. یکدیگر را در آغوش گرفته و در مورد همه چیز برادرانه تصمیم می‌گیرند
اکرم ملایی
چرا علاقه به آنان موجب رنج بود،
کاربر ۱۵۸۶۹۷۸
واقعاً چه دشوار است که تو در میان جمع تنها کسی باشی که «حقیقت» را می‌داند. اما آن‌ها هرگز این موضوع را نخواهند فهمید. نه، نخواهند فهمید.
Fatima Golzar
احساس کردم به زودی می‌میرم و آن‌گاه.... بیدار شدم.
kosar ahmadi
آرزوهای ما رویاها را می‌سازد نه منطق. رؤیاها با قلب ما ساخته می‌شوند نه با ذهنمان
AS4438

حجم

۱۳۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۳۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد