بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی اثر امیرخسرو دهلوی

بریده‌هایی از کتاب دیوان اشعار امیر خسرو دهلوی

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۲۵ رأی
۴٫۶
(۲۵)
زمانه شکل دگر گشت و رفت آن مهربانیها همه خونابه حسرت شدست آن دوست گانیها
Elahe
دلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا تنم از بی‌دلی بیچاره شد بیچاره تر بادا به تاراج عزیزان زلف تو عیاریی دارد به خونریز غریبان چشم تو عیاره تر بادا رخت تازه است و بهر مردن خود تازه تر خواهم دلت خاره‌ست و بهر کشتن من خاره تر بادا
Yaser Mozafari
بیا ای جان هر قالب که تا زنده شوند از سر بکویت عاشقان کز جان تهی کردند قالبها
kazhal
جنگهای او خوش است ار آشتی را جا بود وزعتاب و خشم در آزار بودن هم خوش است
sama
روزگاری شد که دل با داغ هجران خو گرفت
sama
خون جگر آب شد ز عشقت
sama
تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت
sama
عشق آمد و گرد فتنه بر جایم ریخت عقلم شد و صبررفت و دانش بگریخت این واقعه هیچ دوست دستم نگرفت جز دیده که هر چه داشت درپایم ریخت
eli
صد مرده زان لب زنده شد درد مرا درمان کجا؟ گویند ترک غم بگو تدبیر سامانی بجو درمانده را تدبیر کو دیوانه را سامان کجا؟
Nazanin :)
دل ز تن بردی و در جانی هنوز دردها دادی و درمانی هنوز
a m i r
گر هست جانی در تنم بهر تو می دارم نگه
دختر دریا
خونابه میچکاندم از گریه سوز دل خوش گریه‌ای است بر سرآتش کباب را
Negar Amini
درمانده را تدبیر کو دیوانه را سامان کجا؟
پاستیل،،
خبرت هست ؟ که از خویش خبر نیست مرا گذری کن که زغم راه گذر نیست مرا گر سرم در سر سو دات رود نیست عجب سرسوای تو دارم غم سرنیست مرا بی‌رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا
kazhal
بحمدالله که بیداری شبهایم نشد ضایع بدیدم خفته در آغوش خود آن سرو بالا را
kazhal
نخواهد رفت مهرش از دل من
sama
به راه انتظارم هست چشمی که خوابی هم پریشان نیست او را
sama
غم که مرا در دل است کس نکند باورم
sama
تا چند هر دم از صبا در جنبش آید زلف تو آخر دمی آرام ده دلهای بی آرام را
sama
بعد از این با کس نه پیوندیم دل
sama

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

قیمت:
رایگان