بریده‌هایی از کتاب شبدر چهار پر

توت خون دل که خورد شاه‌توت شد

هرچند در متنی سیاه است اصلش سپید است هرجا که باشد ماه، ماه است

گونه‌هایش سیب‌ها را هم هوایی کرد نکته‌اش در چیست؟ جاذبه قانون صد در صد درستی نیست

منتشر کرده مجموعه‌ای ناب از شکوه و غم و رنگ لبریز دفتر انتشارات پاییز

هر تکه از دلم پی عشقی رفت چشمان من که عامل این کارند شاهان بی‌کفایت قاجارند

گرچه نام ما کنار هم نبوده است باز هم امید هست در ستون تسلیت...

باغ غرق در سکوت شد توت خون دل که خورد شاه‌توت شد

رفته‌ای چشمم، این جزیره، زیر آب رفته است زندگی کنار ساعتم به خواب رفته است

قرن‌هاست جمعه، هرچه رشته پنبه می‌شود تو نمی‌رسی و شنبه می‌شود

گرچه نام ما کنار هم نبوده است باز هم امید هست در ستون تسلیت...

چشم بست و رفت نیمه‌کاره ماند کشف چاه نفت!

گیرم که راه از هر طرف سد بود باید چنان آونگ در رفت و آمد بود

قلب، لحظه‌ای تهی و لحظه‌ای پُر است ما میان این دو لحظه زنده‌ایم زندگی تلنگر است

گونه‌هایش سیب‌ها را هم هوایی کرد نکته‌اش در چیست؟ جاذبه قانون صد در صد درستی نیست

هر درخت، راز پایداری است ریشه رمز جاودانگی... بی خیالِ حصر خانگی

حالا که مرداد من آبان است بی‌مهرش بر شاخسارانم گل پژمرده‌ای بگذار در سینه‌ام گنجشک سرماخورده‌ای بگذار

هر تکه از دلم پی عشقی رفت چشمان من که عامل این کارند شاهان بی‌کفایت قاجارند

طبق دستور زبان غم فعل‌ها از حال مفرد در نمی‌آیند غایبان دیگر نمی‌آیند

فرقی برایم بین فروردین و دی نیست هم بودنم هم مردنم پوچ... مثل پرستویی که جا مانده است از کوچ

فرقی برایم بین فروردین و دی نیست هم بودنم هم مردنم پوچ... مثل پرستویی که جا مانده است از کوچ