باغ غرق در سکوت شد
توت خون دل که خورد
شاهتوت شد
S
قلب، لحظهای تهی و لحظهای پُر است
ما میان این دو لحظه زندهایم
زندگی تلنگر است
Aysan
۵۴
حتی در این بنبست، راه دیگری هست
مرداب هم باشی
در تو امید رویش نیلوفری هست
آفتاب
هرچند گاهی تلخ میخندد
کوه است و میماند سر حرفش
بهمن دهان کوه را هرگز نمیبندد
Aysan
حتی در این بنبست، راه دیگری هست
مرداب هم باشی
در تو امید رویش نیلوفری هست
S
از میان آن همه پرندۀ رها
خورد سنگ تو به بال من
خوش به حال من
S
شهر را از خانههایش میشناسند
راه را از پیچوخمهایش
قلب را از موج غمهایش
Mithrandir
در حسرت پرواز پوسیده
در سینهات یک شاهپروانه...
بیرون بیا از خویش، دیوانه!
آیلین :):
برف ما به بام
برف او به دوش
طفل گلفروش
S
از دیدگاه دل
دنیا به غمهایش نمیارزد
باید برای زیستن خود را به مردن زد
িមተєကє .నមժមተ