باغ غرق در سکوت شد
توت خون دل که خورد
شاهتوت شد
S
قلب، لحظهای تهی و لحظهای پُر است
ما میان این دو لحظه زندهایم
زندگی تلنگر است
Aysan
۵۴
حتی در این بنبست، راه دیگری هست
مرداب هم باشی
در تو امید رویش نیلوفری هست
آفتاب
هرچند گاهی تلخ میخندد
کوه است و میماند سر حرفش
بهمن دهان کوه را هرگز نمیبندد
Aysan
حتی در این بنبست، راه دیگری هست
مرداب هم باشی
در تو امید رویش نیلوفری هست
S
از میان آن همه پرندۀ رها
خورد سنگ تو به بال من
خوش به حال من
S
شهر را از خانههایش میشناسند
راه را از پیچوخمهایش
قلب را از موج غمهایش
Mithrandir
در حسرت پرواز پوسیده
در سینهات یک شاهپروانه...
بیرون بیا از خویش، دیوانه!
آیلین :):
برف ما به بام
برف او به دوش
طفل گلفروش
S
از دیدگاه دل
دنیا به غمهایش نمیارزد
باید برای زیستن خود را به مردن زد
িមተєကє .నមժមተ
در کنارت
کار واژه تمام است
عشق، موسیقی بیکلام است
S
در حسرت پرواز پوسیده
در سینهات یک شاهپروانه...
بیرون بیا از خویش، دیوانه!
آرام
قرنهاست
جمعه، هرچه رشته پنبه میشود
تو نمیرسی و شنبه میشود
Fateme
فرقی برایم بین فروردین و دی نیست
هم بودنم هم مردنم پوچ...
مثل پرستویی که جا مانده است از کوچ
Fateme
هی بغض پشت بغض
بالا میآورم
امشب غمی بزرگ به دنیا میآورم
|قافیه باران|
از میان آن همه پرندۀ رها
خورد سنگ تو به بال من
خوش به حال من
Friba
هرچند گاهی تلخ میخندد
کوه است و میماند سر حرفش
بهمن دهان کوه را هرگز نمیبندد
S
حالا که مرداد من آبان است بیمهرش
بر شاخسارانم گل پژمردهای بگذار
در سینهام گنجشک سرماخوردهای بگذار
S
قرنهاست
جمعه، هرچه رشته پنبه میشود
تو نمیرسی و شنبه میشود
|قافیه باران|
شاخههایم را شکست
آنچه بر قلبم نشست،
برفِ پیش از موعد است
Mithrandir