بریدههایی از کتاب لالایی
۴٫۲
(۲۲)
بچههایم بودند که معنای عشق ورزیدن را به من یاد دادند. اگر معنای عشق ورزیدن را میدانستم هیچوقت بچهدار نمیشدم. چون از لحظهای که شروع به عشق ورزیدن میکنیم، برای همیشه عشق خواهیم ورزید
Mitir
شاید جریان آب او را بهخاطر برگشتن و به عقب نگاه کردن مجازات کرده و در خود بلعیده بود تا به ما یادآوری کند که هرگز نباید بهخاطر آنچه پشت سر گذاشتهایم احساس پشیمانی کنیم.
Mitir
بعدها متوجه شدم که مادرم مطمئناً آرزوهایی برای من داشت، اما بیشتر از همه او به من ابزارهایی داد تا خودم مشکلاتم را حل کنم و بتوانم برای خودم رؤیاپردازی کنم.
Mitir
شاید جریان آب او را بهخاطر برگشتن و به عقب نگاه کردن مجازات کرده و در خود بلعیده بود تا به ما یادآوری کند که هرگز نباید بهخاطر آنچه پشت سر گذاشتهایم احساس پشیمانی کنیم.
دختر پاييزي
«فقط آنهایی که موهای بلندی دارند میترسند، چون هیچکس نمیتواند موهای افراد کچل را بکشد»
دختر پاييزي
«فقط آنهایی که موهای بلندی دارند میترسند، چون هیچکس نمیتواند موهای افراد کچل را بکشد»
نسیم رحیمی
من همچنان علیه اوتیسم خواهم جنگید؛ حتی اگر همین حالا هم بدانم که شکستناپذیر است.
نسیم رحیمی
وقتی در مونترال یا جاهای دیگر دختران جوانی را میبینم که عمداً به بدن خود آسیب میزنند و میخواهند زخمهایی دائمی روی پوست خود طراحی کنند، ناخودآگاه آرزو میکنم که ای کاش میتوانستم آنها را در برابر دخترانی قرار دهم که زخمهای دائمیشان بهقدری عمیق است که با چشم غیرمسلح دیده نمیشود. دوست داشتم آنها را رودرروی یکدیگر قرار دهم تا بین زخمهای خودخواسته و زخمهای تحمیلشده مقایسهای کنند. بین زخمهایی که برای ایجادشان پول پرداخت کرده بودند و آنهایی که برای ایجادشان پول دریافت کرده بودند.
SaraKu
آنها بهقدری زیر غم و غصه خم شده بودند که دیگر نمیتوانستند خود را بالا کشیده و راست بایستند.
Parinaz
چهگونه میتوانیم از چنگال برای خوردن برنجی که چسبناک نبود استفاده کنیم.
جواد
خاطرهٔ آن مرد دلیل اصلی مسافرت من فقط با یک ساک دستی است. من فقط کتاب همراه خود میبرم. من واقعاً خودم را مالک هیچچیز دیگری نمیدانم. مهم نیست در اتاق هتل یا مهمانسرا و یا حتی در تخت یک غریبه باشم، من همه جا راحت میخوابم درست مثل اینکه در تخت خودم هستم. در واقع، من همیشه از حرکت کردن و جابهجا شدن استقبال کردهام؛ این کار به من کمک میکند داراییهایم را کمتر کنم و داشتههایم را پشت سر بگذارم تا حافظهام گزینشی شود و فقط بتواند خاطرات و تصاویری را بهیاد آورد که حتی پشت پلکهای بستهام هم درخشان و واضح بمانند. ترجیح میدهم قار و قور شکمم، سردردهای خفیفم، تغییرات روحیام، دودلیها و تردیدهایم، خطاهایم و... را بهیاد بیاورم. آنها را ترجیح میدهم چون میتوانم در طول زمان رنگ و لعابشان را عوض کنم، درحالیکه اجسام و اشیاء همیشه غیرقابل تغییر، ساکن و سنگین باقی میمانند.
Mitir
صلحی که با توپ و تانک ایجاد شود ناگزیر باعث خلق صدها و هزاران حکایت در مورد شجاعتها و دلاوریهای قهرمانان میشود.
Mitir
او هیچوقت قبل از مردن پیر نشده بود. او با غرق کردن خود در لذتهای زندگی و سپری کردن روزهایش با سبکسری یک مرد جوان، زمان را متوقف کرده بود.
Mitir
یک نفر به من گفته بود با اینکه رابطهها با خنده و شادی شکل میگیرند، ولی با تقسیم داشتهها و تحمل سختیهای ناشی از این اشتراکگذاری مستحکم میشوند.
Mitir
والدینم اغلب به من و برادرهایم یادآوری میکردند که پولی ندارند برایمان به ارث بگذارند، ولی الان فکر میکنم که آنها خاطرات ارزشمندشان را به ما منتقل کردهاند و به ما اجازه دادند تا زیبایی غنچه دادن ویستریا، ظرافت سخن و قدرت تعجب کردن را درک کنیم. حتی بیشتر، آنها به ما پایی برای رفتن بهسمت آرزوها، رؤیاهایمان و بهسمت ابدیت دادند. تمام اینها توشهای کافی برای ادامهٔ زندگیمان بهتنهایی بود.
Mitir
آن زنان غم خود را در سینهشان پرورش میدادند.
Mitir
آن زنان غم خود را در سینهشان پرورش میدادند.
Mitir
ما هنوز ارزش زمان، بهای آن و میزان کمیابی آن را درک نکرده بودیم.
Mitir
هدف از تولد من پر کردن جای خالی افرادی بود که کشته شده بودند. وظیفهٔ من در زندگی، ادامه دادن زندگی مادرم بود.
Mitir
جنگ و صلح در واقع دو دوست هستند که ما را دست انداختهاند. هر زمان که به نفعشان است با ما مثل دشمن رفتار میکنند، بدون اینکه به تعریف یا نقشی که ما برایشان در نظر گرفتهایم اهمیتی بدهند
دختر پاييزي
حجم
۱۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۴۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۲۹,۵۰۰
۲۰,۶۵۰۳۰%
تومان