بریده‌های کتاب لالایی
کتاب لالایی اثر کیم توی

کتاب لالایی

۴٫۲
(۲۲)
من به اندازهٔ کافی خوش‌شانس بودم که والدینی داشتم که توانستند بدون توجه به شرایط حاکم، نگاه خود را به آینده حفظ کنند. مادرم اغلب این ضرب‌المثل را که روی تخته‌سیاه کلاس هجدهمش در سایگون نوشته شده بود تکرار می‌کرد: «زندگی جنگی است که غم و غصه در آن باعث شکست می‌شود.»
سیّد جواد
زندگی جنگی است که غم و غصه در آن باعث شکست می‌شود.
امیر
یادم می‌آید که بعضی دانش‌آموزان در دبیرستان در مورد کلاس‌های اجباری تاریخ اعتراض می‌کردند. جوان بودیم و نمی‌فهمیدیم این درس امتیازی بود که فقط کشورها در زمان صلح می‌توانستند داشته باشند. در غیر این صورت، مردم آن‌قدر درگیر تلاش برای زنده ماندن روزانه بودند که نمی‌توانستند زمانی را به نوشتن تاریخ دسته‌جمعیِ خود اختصاص دهند. اگر من در دوران صلح که دریاچهٔ یخ‌زده سکوتی آرامش‌بخش داشت و عشق را با بالن، کاغذرنگی و شکلات جشن می‌گرفتند زندگی نکرده بودم، به احتمال زیاد هیچ‌وقت متوجه پیرزنی نمی‌شدم که کنار قبر پدرِ پدربزرگم در مکونگ دلتا زندگی می‌کرد. او خیلی پیر بود، آن‌قدر که قطرات عرق در میان چین و چروک صورتش مثل رودی که در شیار زمین جریان دارد جاری می‌شد
Hemmat
من اغلب از خارجی‌هایی که برای هوسرانی و عشق‌های موقتی به آسیا می‌آیند می‌پرسم که چرا به زنان بیچارهٔ ویتنامی یا تایلندی اصرار می‌کنند تا با آن‌ها غذا بخورند. آن زنان معمولاً ترجیح می‌دهند پول آن غذاها را نقد بگیرند تا بتوانند یک جفت کفش برای مادرشان و یک تشک نو برای پدرشان بخرند و یا برادر کوچک‌شان را به کلاس زبان انگلیسی بفرستند. چرا از آن‌ها می‌خواهند که برای خرید و یا غذا خوردن آن‌ها را همراهی کنند، درحالی‌که دایرهٔ لغات‌شان برای مکالمات روزمره بسیار محدود است؟ آن‌ها به من گفتند که من یک موضوع را درک نمی‌کنم. اینکه آن‌ها به دلیل کاملاً متفاوتی به آن دختران جوان نیاز داشتند- برای احیای جوانی خودشان. وقتی به آن دختران جوان نگاه می‌کنند خودشان را در دوران جوانی خود می‌بینند که پر از امید و آرزو هستند.
امیر
به‌عنوان یک کودک، فکر می‌کردم جنگ و صلح متضاد هم هستند. با این حال زمانی که ویتنام در آتش می‌سوخت من در صلح زندگی کردم و جنگ را تا زمانی که ویتنام تسلیم شد حس نکردم. از نظر من، جنگ و صلح در واقع دو دوست هستند که ما را دست انداخته‌اند. هر زمان که به نفع‌شان است با ما مثل دشمن رفتار می‌کنند، بدون اینکه به تعریف یا نقشی که ما برای‌شان در نظر گرفته‌ایم اهمیتی بدهند.
امیر
با اینکه رابطه‌ها با خنده و شادی شکل می‌گیرند، ولی با تقسیم داشته‌ها و تحمل سختی‌های ناشی از این اشتراک‌گذاری مستحکم می‌شوند.
SaraKu
والدینم اغلب به من و برادرهایم یادآوری می‌کردند که پولی ندارند برای‌مان به ارث بگذارند، ولی الان فکر می‌کنم که آن‌ها خاطرات ارزشمندشان را به ما منتقل کرده‌اند و به ما اجازه دادند تا زیبایی غنچه دادن ویستریا، ظرافت سخن و قدرت تعجب کردن را درک کنیم. حتی بیشتر، آن‌ها به ما پایی برای رفتن به‌سمت آرزوها، رؤیاهایمان و به‌سمت ابدیت دادند. تمام این‌ها توشه‌ای کافی برای ادامهٔ زندگی‌مان به‌تنهایی بود. در غیر این صورت، ما بی‌هدف خود را درگیر انتقال دادن، بیمه کردن و مراقبت از اموال‌مان می‌کردیم. ویتنامی‌ها ضرب‌المثلی دارند که می‌گوید: «فقط آن‌هایی که موهای بلندی دارند می‌ترسند، چون هیچ‌کس نمی‌تواند موهای افراد کچل را بکشد» و من تلاش کردم تا جایی‌که ممکن است فقط صاحب اموالی باشم که از محدودهٔ بدنم تجاوز نکند.
امیر
صلحی که با توپ و تانک ایجاد شود ناگزیر باعث خلق صدها و هزاران حکایت در مورد شجاعت‌ها و دلاوری‌های قهرمانان می‌شود. در طول سال‌های اول بعد از پیروزی کمونیست، دیگر در کتاب‌های تاریخ صفحات کافی برای جای دادن همهٔ قهرمان‌ها نمانده بود، بنابراین آن‌ها را وارد کتاب‌های ریاضی کردند: اگر سرباز کونگ دو هواپیما در روز نابود کند در یک هفته چند هواپیما را نابود کرده است؟ دیگر ریاضی را با جمع و تفریق کردن موز و آناناس یاد نمی‌گرفتیم. کلاس‌ها تبدیل به میدان جنگ شده بود؛ ضرب و تقسیم را با مرده‌ها، زخمی‌ها و سربازان زندانی‌شده، پیروزی‌های میهن‌پرستانه و رنگ و لعاب‌دار یاد می‌گرفتیم.
المیرا پویامهر
بعضی وقت‌ها بهتر است بعضی چیزها را ندانیم.
Parinaz
اگر معنای عشق ورزیدن را می‌دانستم هیچ‌وقت بچه‌دار نمی‌شدم. چون از لحظه‌ای که شروع به عشق ورزیدن می‌کنیم، برای همیشه عشق خواهیم ورزید
SaraKu

حجم

۱۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۴۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۶صفحه بعد