بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پدرم و درخت گیلاس | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب پدرم و درخت گیلاس اثر فریدون آنداچ

بریده‌هایی از کتاب پدرم و درخت گیلاس

۲٫۵
(۲۸)
انگار که از زبان درختان باغ سخن می‌‌گوید، می‌‌خواست به من بفهماند كه هر درختي بايد كي و چه فصلی كاشته شود.
Mohsen
رؤیایم این بود که کشورم را به گلستاني تبدیل کنم كه او همیشه آرزوي بناكردن آن را در سر مي‌پروراند.
Mohsen
می‌گفت كه حاضر نيست برای لحظه‌ای پايش را از اينجا، از اين باغ بيرون بگذارد،
Mohsen
انصاف است که من از عشق تو بسوزم و خاكستر شوم؟ تو ولی نعمت من باش و من غلام حلقه‌به‌گوشت بگذار بگويند اين هم غلام حلقه‌به‌گوش اوست اي گلِ نازنينِ من خوش باش
کاربر ۳۲۷۶۱۵۰
بدون اينكه اجازه بدهم كسي اشك‌هايم را ببيند گريه مي‌كردم.
کاربر ۳۲۷۶۱۵۰
هیچ چیز مانند رنج نمی‌‌تواند انسان را به سخن‌گفتن وادار کند.
کاربر ۳۲۷۶۱۵۰

حجم

۹٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۹ صفحه

حجم

۹٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۹ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد