بریده‌هایی از کتاب اسب آهنی

اما وقتی با مرگ چشم در چشم شدید دیگر این شما آن شمای قبلی نخواهید شد.

تمدن کت و شلواری است نازک که سردی دوران را گرم نمی‌کند.

تمدن کت و شلواری است نازک که سردی دوران را گرم نمی‌کند. آزادی مثل لنگه‌های کفشی است که با هم کنار نمی‌آیند و هر یک به سویی می‌‌روند.

راز حکمت آن را آن گونه که هست نه می‌‌فهمید و نه می‌‌توانید بفهمانید...

تمدن کت و شلواری است نازک که سردی دوران را گرم نمی‌کند. آزادی مثل لنگه‌های کفشی است که با هم کنار نمی‌آیند و هر یک به سویی می‌‌روند.

شاید شکل مرد ریش سفید موتورسوار که مرگ و زندگیتان به دست اوست و حالا هر وقت به یاد می‌‌آورید از تصورتان به خود می‌‌لرزید.

راز حکمت آن را آن گونه که هست نه می‌‌فهمید و نه می‌‌توانید بفهمانید...

زندگی سریع و تند است مثل مرد ریش سفیدسوار بر اسب آهنی؛ یا به تیزی منقار شاهین هنگام شکار. قرن‌ها را در آب لیموی گذشته خوابانده‌اید... تمدن کت و شلواری است نازک که سردی دوران را گرم نمی‌کند.

تمدن کت و شلواری است نازک که سردی دوران را گرم نمی‌کند.

از جواب‌هایی که می‌‌دهید از رو راستی‌تان و از رنگ صورتتان خوششان نخواهد آمد.