بودن یا نبودن؟ مسئله این است! آیا شریفتر آن است که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم و یا آنکه سلاح نبرد به دست گرفته با انبوه مشکلات بجنگیم تا آن ناگواریها را از میان برداریم؟ مردن... خفتن... همین و بس؟ اگر خواب مرگ دردهای قلب ما و هزاران آلام دیگر را که طبیعت بر جسم ما مستولی میکند پایان بخشد، غایتی است که بایستی البته البته آرزومند آن بود. مردن... خفتن... خفتن، و شاید خواب دیدن. آه، مانع همین جاست. در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خواب مرگ، شاید رؤیاهای ناگواری ببینیم! ترس از همین رؤیاهاست که ما را به تأمل وامیدارد و همین گونه ملاحظات است که عمر مصیبت و سختی را اینقدر طولانی میکند.
KeetaabKhaan