بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب راه رشد (جلد اول) | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب راه رشد (جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب راه رشد (جلد اول)

۴٫۹
(۱۵)
به عزیزان عرض می‌کنم در تربیت اولاد سطحی برخورد نکنید. همین موجب زحمتتان می‌شود. در روابط با خانواده سطحی برخورد نکنید. برخورد سطحی، در مقابل برخورد جامع و مانع و ریشه‌دار و اساسی است. برنامه داشته باشید برای اداره خانمتان. خانم برنامه داشته باشد برای اداره آقا. هر دو برنامه داشته باشند برای اداره فرزند.
کاربر ۲۰۹۸۳۷۳
فطرت‌گرایی می‌خواهد یک فطرت‌گرای دیگر را تربیت کند. اما روش تربیتی‌اش چیست؟ شاکلهٔ تربیتی‌اش چیست؟ شاکلهٔ تربیتش همان «وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّة» است؛ یعنی نصیحتش می‌کند، ارشادش می‌کند؛ اما با تکریم، با محبت، با تجلیل. آن وقت هرچه او بیشتر مراعات می‌کند، این هم فتیلهٔ محبتش را بالاتر می‌کشد و اگر یک وقت کوتاهی کرد، او را با خفّت تربیتش نمی‌کند؛ بلکه فتیلهٔ محبتش را کمتر می‌کند. پس در هر دو صورت، چه وقتی که غفلت می‌کند و چه وقتی که ذاکر و متوجه است، به او محبت می‌کند. چرا؟ چون او فطرت‌محور است و تابع فطرتش است؛ اما گاهی گرم است و گاهی سرد است؛ گاهی خوب جنبیده و گاهی کوتاه آمده است.
محمد صادق
راه صحیح این است که والدین مخصوصاً چنین پدرانی که کنترل خود را ندارند، از قبل به فرزند بگویند: «پسرم! هر وقت دیدی که حرف من در راه اطاعت از خداوند بود، با اطاعت خودت، بار من را سبک کن! اما هر وقت دیدی حرفی که من می‌زنم از روی نفسانیت است، بدان طبیعتم بر من مسلط شده است و دنبال من نیا، بلکه موضع هم بگیر!». فرزند ممکن است در عمل، اولین کسی باشد که جلوی پدر را بگیرد، اما در آینده، این فرزند چیز مفیدی می‌شود.
فریبا کریمی
اگر کسی این دنیا را ببیند و این سه کار را بکند: دل به دنیا نبندد، عزت دنیا این‌قدر برای او نفیس و گران نباشد، تنافس در عزت نداشته نباشد و از ذلت در دنیا جزع نکند: «هَداهُ اللّه بغَیرِ هِدایةٍ مِن مَخلوقٍ»:
para32oo
شما وقتی می‌خواهید تذکر بدهید به دوستتان، اگر بدون گفتن بتوانید تذکر بدهید، خیلی بهتر از این است که به زبان بیاورید. شما اگر دیدید نمی‌توانید با حرکاتتان، با سکوتتان، با کم‌حرف زدنتان طرف را متوجه کنید، آن موقع ناچارید حرف بزنید. حکیم کسی است که اگر با حرف نزدن می‌تواند تذکر بدهد، با حرف زدن، تذکر ندهد.
mohdiu
«محبت» و «طرح سؤالات فطری»؛ دو تکنیک طلوع فطرت در انسان وقتی می‌خواهی او را به سمت دین بیاوری، باید از راه احساس نیاز و احساس چرایی در فطرت شروع کنی که فطرتش از او سؤال کند: «چرا من زندگی می‌کنم؟». اگر از این راه وارد نشدی، باید از این راه وارد شوی که طبیعتش به او بگوید: اگر من در این راه بیایم، به خواسته‌هایم می‌رسم.
mohdiu
در شیوهٔ طبیعت، رقابت هست؛ عُلُوّ هست؛ روی دست هم بلند شدن هست؛ از هم سبقت گرفتن هست. در شیوهٔ فطرت، عشق هست؛ محبت هست؛ علاقه هست. نبوغ طبیعت در خشمش است؛ اما نبوغ فطرت در عشقش است؛ عشق به انسان‌ها؛ عشق به خدمت. بروز و ظهور طبیعت در برتری‌طلبی است:
mohdiu
شما هم وقتی که سر کلاس می‌روی، این یادت باشد که (لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ)، سیطره‌ای بر آنها نداری. یقه را هم نباید چاک زد. حالا اگر یک حرفی می‌زنی و او نمی‌پذیرد، خب نپذیرد؛ چه کارش کنم؟! انسان آفریده نشده برای اینکه کسی او را ببرد؛ بلکه آفریده شده برای اینکه انتخاب کند. شما می‌توانی رفع مانع کنی؛ اما ایجاد مقتضی به شما مربوط نیست؛ مربوط به خود اوست. از این جهت می‌بینید کسانی که بچه‌هایشان را درست تربیت می‌کنند، خیلی سر به سر بچه‌هایشان نمی‌گذارند و بچه‌هایشان خیلی زود نمازخوان نمی‌شوند؛ برای اینکه دم به دم به او نمی‌گویند: پاشو این کار را بکن، پاشو آن کار را بکن.
mohdiu
تعلیم «انتقال علم» از کسی به کسی دیگر است؛ اما تربیت، «تحول» است. «آزادسازی انرژی متراکم انسان» است؛ به جریان انداختن قدرت و «تبدیل بالقوه به بالفعل» است.
کاربر ۱۵۹۳۶۳۰
شما وقتی پول‌هایتان را پنهان می‌کنید و به درها قفل و بند می‌زنید، بچه‌تان فاسد می‌شود. پول را بگذارید روی طاقچه تا او عادت بکند که پول دم دستش باشد و وقتی غافل شدی، آن را برندارد.
فریبا کریمی
خدا در فرزندت تخم این عقل را گذاشته است و نصیحتی که شما به او می‌کنید باید مثل آبیاری کردن آن درخت باشد. حرف که می‌زنید، قصه که برایش می‌گویید، گویی دارید آن درخت را آبیاری می‌کنید. فرض کنید یک گلدان دارید که روزها آبش می‌دهید. اگر صبح آبش دادی و همسایه آمد که عصر هم آبش بدهد. می‌گویید چه؟ می‌گویید آقا! من صبح آبش داده‌ام، شما آبش ندهید. او می‌خواهد برای این گلدان دلسوزی کند. اما اگر آب بی‌موقع بدهد خفه می‌شود؛ اگر آب زیادی به آن دادید کِرم می‌زند و زیرش لجن می‌شود.
mohdiu
برای توانا شدن روح باید به تدریج که بچه رشد می‌کند، به او مسئولیت و مأموریت بدهید.
mohdiu
تربیت یعنی سپردن متربی به پیغمبر درون
mohdiu
به هر جهت به بچه محبت کنید، احترام کنید، مقداری آزادی بدهید، مقداری مسئولیت بدهید، مقداری آگاهی بدهید؛ اگر انسان این کارها را در مورد اولاد بکند، دیگر اولاد ان‌شاءاللّه خودش خوب می‌شود، مخصوصاً اگر نانش حلال باشد.
mohdiu
حق تضییع شدهٔ مردم! حوزه به احکام و فقه پرداخته و مسئله تعلیم و تربیت را به محققین دانشگاه واگذار کرده. محققین دانشگاه هم با استفاده از علوم انسانی که غرب روی آن کار کرده، نظر داده‌اند. این کار درستی نیست. حق مردم در این قضیه ضایع شده است؛ زیرا آنچه دانشگاه از اروپا وارد می‌کند بر مبنای تعریفی است که غرب از انسان دارد.
کاربر ۱۳۶۹۷۲۵
این روش آوردن با محبت، لازم است؛ اما کافی نیست. باید بعد از آن یا در ضمنش، «سؤالات فطری» مطرح شود و با این سؤالات، کودک وارد کسب بصیرت شود و با کسب بصیرت، نمازش را بخواند؛ اما اگر بخواهد تا آخر با جایزه به نماز بایستد، هیچ فایده‌ای ندارد.
mohdiu
نظام فطرت‌سالار با زانی چه کار می‌کند؟ استخفاف می‌کند دیگر: (الزَّانِیةُ وَ الزَّانی فَاجْلِدُوا کلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة وَ لا تَأْخُذْکمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی دینِ اللّه إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّه وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ لْیشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ)؛ این نص است در استخفاف؛ یعنی کتک تنها کافی نیست؛ بلکه باید آبرویشان هم جلوی مردم برود. خوب چرا استخفاف می‌کند؟ چون زناکار، طبیعت‌سالار شده، با زبان خودش با او حرف می‌زنند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِم»، (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ)؛ لسان او لسان استخفاف است
mohdiu
قرآن به انسان طبیعت‌گرا می‌گوید: «فاسق»: (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقین). چرا به او «فاسق» می‌گوید؟ چون خدا فطرت را گذاشته که مُطاع باشد. فطرت مثل پیغمبر است؛ حجت درونی انسان است: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیطاعَ بِإِذْنِ اللّه). فطرت، رسول اللّه در درون انسان است و آمده که در مقام مطاع باشد؛ پس وقتی طبیعت از فطرت اطاعت نمی‌کند، این فسق است و طبیعت می‌شود فاسق.
mohdiu
(لا إِکراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی). ما در دین اکراه نمی‌کنیم. قانون ما این است که هیچ الزامی به انسان نکنیم. ما به انسان آگاهی دادیم که رشد و غیّ را بشناسد و خودش تصمیم بگیرد. اگر خودش تصمیم گرفت که کافر به طاغوت شود و ایمان به خدا پیدا کند، ما هم ولایتش را به عهده می‌گیریم و آن وقت نوبت ما می‌شود. او نوبتش را انجام بدهد، بعد نوبت ما می‌شود.
para32oo
روش مدیریت اسلامی این است که ارتباط بین مردم و حکومت، با استدلال و منطق برقرار شود. شیوهٔ حکومت‌های طاغوتی این است که به جای حرف حساب، طرف را بزنند و به جای اینکه دلیل اقامه کنند، از چوب دار، شلاق و کشتار استفاده کنند. ممکن است شما بگویید که در اسلام هم چوب دار و کشتار هست؛ بله؛ اما اسلام چوب دارش برای کسی است که حرف حساب را نمی‌پذیرد؛ برای کسی است که نوازشش کرده‌اند و سرسختی نشان داده؛ برای کسی است که با او مدارا کرده‌اند و بی‌اعتنایی کرده؛ برای کسی است که می‌گوید: من جز خشونت، چیز دیگری نمی‌فهمم و فقط با زبان قدرت حرف می‌زنم. اسلام هم ناچار است با چنین کسی با زبان قدرت حرف بزند.
para32oo

حجم

۲۸۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

حجم

۲۸۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۳۰%
تومان