بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بریت ماری اینجا بود | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بریت ماری اینجا بود

بریده‌هایی از کتاب بریت ماری اینجا بود

نویسنده:فردریک بکمن
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۴.۱از ۳۷۵ رأی
۴٫۱
(۳۷۵)
من رو هم مثل بقیۀ آدم‌ها می‌بینی که برحسب تصادف رو ویلچر نشسته نه اینکه من رو یه ویلچر ببینی که توش یه آدم نشسته
kosar
آدم‌ها به این نیاز دارن که کسی بهشون نیاز داشته باشه.
kosar
آدم شاید شرایطی را که در آن است خودش انتخاب نکند، اما در اینکه در این شرایط چه رفتاری نشان بدهد حق انتخاب دارد
kosar
یک نکتۀ جالب دربارۀ روستاهای بین‌راهی این است که آدم همان‌قدر که می‌تواند برای ترک‌شان دلیل پیدا کند می‌تواند برای ماندن هم بهانه پیدا کند.
kosar
همه خواهند فهمید که بریت‌ماری اینجا بود.
helen._.
«دوست‌داشتنِ فوتبال غریزی است. اگر در خیابان توپی جلوی پای شما قِل بخورد، شوتش می‌کنید. به همان دلیلی که آدم‌ها عاشق می‌شوند به همان دلیل هم فوتبال را دوست دارند. چون نمی‌توانی از آن فرار کنی.»
helen._.
زمستان به آدم‌هایی که گلدان‌ها را آب می‌دهند یاد می‌دهد که امید داشته باشند و به این باور برسند که هر چیزی که به ظاهر پوچ و خالی است استعدادی در خود نهفته دارد.
Elahe.G
برای مردی مثل اِسوِن عشق بیشتر از تعصب اهمیت دارد. او آقای پلیسی است که به عدالت بیشتر از قانون اعتقاد دارد.
مهدیه...
«مادرِ من کل عمرش توی ادارۀ خدمات اجتماعی کار کرد. همیشه می‌گفت که بین این‌همه گَندوکثافت، درست وقتی همه‌چیز روی سرت خراب شده، یهویی یه ماجرای جالب پیش می‌آد و می‌بینی واقعاً ارزشش رو داره.»‌
مهدیه...
«مادرِ من کل عمرش توی ادارۀ خدمات اجتماعی کار کرد. همیشه می‌گفت که بین این‌همه گَندوکثافت، درست وقتی همه‌چیز روی سرت خراب شده، یهویی یه ماجرای جالب پیش می‌آد و می‌بینی واقعاً ارزشش رو داره.»‌
مهدیه...
می‌خواهد به او بگوید که مقصر نیست. مقصر خودش است که برای عاشق شدن زیادی پیر است. بریت‌ماری می‌خواهد بگوید که او می‌تواند زنی بهتر پیدا کند. او لایق بهترین‌هاست. اما حرفی نمی‌زند، چون می‌ترسد که اِسوِن بگوید تو بهترینی.
مهدیه...
آدم وقتی به سن خاصی می‌رسد تقریباً همۀ سؤال‌هایی که از خودش می‌پرسد به یک چیز ختم می‌شود: چطور باید زندگی کرد؟
مهدیه...
آدم شاید شرایطی را که در آن است خودش انتخاب نکند، اما در اینکه در این شرایط چه رفتاری نشان بدهد حق انتخاب دارد.
Shaghayegh
می‌دونی آدم‌ها به این نیاز دارن که کسی بهشون نیاز داشته باشه.
Shaghayegh
شور نوعی احساس کودکانه است؛ بکر و دست‌نخورده. اکتسابی نیست؛ غریزی است،‌ برای همین آدم را درگیر می‌کند. منقلب می‌کند. مثل موجی آدم را سوار بر خود می‌کند و به دوردست‌ها می‌برد. بقیۀ احساسات زمینی هستند، اما شورْ آسمانی است.
Shaghayegh
عشق که نباید برای همه به معنای آتش‌بازی باشد. عشق می‌تواند جواب سؤال جدول باشد: پایتختی با پنج حرف، یا می‌تواند یادآوری زمان تعویض پاشنه‌های کفش باشد.
Shaghayegh
روش مؤثری بود، برای هر چیزی می‌توانی مردم را مقصر بدانی بدون اینکه فرصت دفاع کردن بدهی.
Shaghayegh
هیچ‌وقت نمی‌توان فهمید که چون بقیه اینگرید را دوست داشتند مثبت‌اندیش بود یا چون مثبت‌اندیش بود بقیه دوستش داشتند.
Shaghayegh
این روزها برای اینکه ثابت بکنید آدم هستید به تشریفات اداری نیاز هست. در این جامعه، برای اینکه یک نفر بتواند کار کند باید از هفت‌خان رد شود.
Shaghayegh
اگر آدم چشم‌هایش را محکم ببندد و کمی صبر بکند، می‌تواند تمام لحظاتی را که فقط و فقط به خاطر خودش تصمیم گرفته به یاد بیاورد. و شاید بفهمد که هیچ‌وقت چنین لحظه‌ای نبوده
کاربر ۳۸۰۴۶۰۱

حجم

۳۸۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

حجم

۳۸۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان